یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

عشق

در پاسخ به (اونی که...)


هروقت دل کسی رو شکستی

روی دیوار میخی بکوب

تا ببینی چقدر دل شکستی

هروقت دلشان را به دست اوردی

میخی را از روی دیوار بکن

تا ببینی چقدر دل به دست اوردی

اما چه فایده...؟؟ که جای میخ ها بر روی دیوار می ماند

دوست عزیز من هنوز شما رو نشناختم و نمی دانم منظورت از این حرف ها

چیست؟ من رفیق بازی نکردم من عاشق شوهرم هستم و به خواسته او

این وبلاگ را درست کرده ام و به نظر دوستان پاسخ میدهم .حصار کردن دل

عاقلانه نیست و زدن حرف هایی که سال ها در مخروبه دلم پنهان بود!!!!!!

حالا ابراز کردن احساس درونی من چه ربطی به ازدواج کردن یا نکردن من

دارد؟؟؟ از کدام نقاب حرف میزنید منی که سالها بدون نقاب بودم و شناخته

نشدم الان با نقاب تردید و تهمت شما باید محاکمه شوم؟؟زندگی بازی

های زیادی با من کرد که هیچ کس را یارای شنیدنش نیست چه رسد به

درک

آن.....

خیلی دوست داشتم با صراحت خودتان را معرفی میکردید تا میشناختم

کسی را که عطر نارنج را دوست ندارد و مرا از بو کردن آن محروم می

کند !! دوستم ندارد اما خود را دشمن نیز نمی شمارد

من سال ها وجودم انقباضی دردناک بود زیاد نیست که لطافت باران را حس

میکنم بی رحمی نکن و انبساط خاطرم را بر هم نزن..........

javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: جمعه 19 آبان 1391برچسب:دوست,عزیز,دیوار,میخ,دل,حرف,رفیق,حصار,پنهان,شوهر,عاشقشکست,قلب,
  • داستان طنز ۴ داشنجو




    برترین ها: چهار دانشجو شب امتحان به جای درس خواندن به مهمونی وخوش گذرونی رفته بودند و هیچ آمادگی امتحانشون رو نداشتند.

    روز امتحان به فکر چاره افتادند وحقه ای سوارکردند به این صورت که سر و رو شون رو کثیف کردند ومقداری هم با پاره کردن لباس هاشون در ظاهرشون تغییراتی بوجود آوردند.



    سپس عزم رفتن به دانشگاه نمودندویک راست به پیش استاد رفتند.

    مسئله رو با استاد اینطور مطرح کردند:

    که دیشب به یک مراسم عروسی خارج ازشهر رفته بودندو در راه برگشت از شانس بد یکی از لاستیک های ماشین پنچرمیشه و اونا با هزار زحمت و هل دادن ماشین به یه جایی رسوندنش واین بوده که به آمادگی لازم برای امتحان نرسیدند کلی از اینها اصرار و از استاد انکار، آخر سر قرار میشه سه روز دیگه یک امتحان اختصاصی برای این ۴ نفرازطرف استاد برگزار بشه،

    آنها هم بشکن زنان از این موفقیت بزرگ، سه روز تمام به درس خوندن مشغول میشن و روز امتحان با اعتماد به نفس بالا به اتاق استاد میرن تا اعلام آمادگی خودشون رو ابراز کنند

    استاد عنوان می کنه بدلیل خاص بودن و خارج از نوبت بودن این امتحان باید هر کدوم از دانشجوها توی یک کلاس بنشینند و امتحان بدن که آنها به خاطر داشتن وقت کافی وآمادگی لازم باکمال میل قبول می کنند.

    امتحان حاوی دو سوال و بارم بندی از نمره بیست بود:

    ۱ ) نام و نام خانوادگی؟ ۲ نمره

    ۲ ) کدام لاستیک پنچر شده بود؟ ۱۸ نمره

    الف) لاستیک سمت راست جلو
    ب) لاستیک سمت چپ جلو
    ج) لاستیک سمت راست عقب
    د) لاستیک سمت چپ عقب

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: جمعه 19 آبان 1391برچسب:طنز,دانشجو,مسافرت,دروغ,امتحان,دانشگاه,استاد,
  • سرگرمی جوک

    یارو می ره دزدی تفنگو میذاره پشت گردن طرف می گه تکون بخوری با لگد می زنم تو سرت


    روشنفکره داشته اظهار نظر می‌كرده:
    این جلال آل احمد كه هی ازش تعریف می‌كنن، فقط یه كتاب خوب نوشته كه اسمش بوف كوره.
    یكی گفت: بوف كور كه مال صادق هدایته!
    یارو گفت: دیگه بدتر، یه كتاب خوب داره، اونم صادق هدایت براش نوشته!


    غضنفر میخواسته یك كبریت سوخته رو روشن كنه،هرچی میزده كبریت مادرمرده روشن نمیشده. رفیقش بهش میگه: بابا خوب شاید كبریتش خرابه! غضنفر میگه: نه بابا، همین پنج دقیقه پیش روشن شد


    یارو زنش سبزه بوده، سیزده به در میندازتش بیرون...


    غضنفر سوار آسانسور میشه، می‌بینه نوشته‌: ظرفیت 12 نفر. باخودش میگه: عجب بدبختیه‌ها! حالا 11 نفر دیگه از كجا بیارم؟!


    به یه آقا میگن اسم كوچیك فردوسی چیه؟
    می‌گه:میدان


    به غضنفر میگن لپ لپ می‌خری؟
    میگه: آره! میگن حالا جایزه هم توش داره؟
    میگه فكر نمی‌كنم، ‌من لپ لپ رو واسه كیفیتش می‌خرم!!!

    غضنفر جوراب می‌خره براش بزرگ بوده جلوش پنبه می‌ذاره!


    به غضنفر میگن میزان تحصیلات؟ میگه PHD. میگن یعنی چی؟ میگه:
    Passed Highschool with Difficulties..

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: جمعه 19 آبان 1391برچسب:غضنفر,جوک,سرگرمی,اسانسور,کبریت,روشن,ترکی,لری,لطیفه,اصفهانی,
  • وقتی دخترها...وقتی پسرها

    وقتي يک دختر حرفي نميزند

    ميليونها فکر در سرش مي گذرد



    ♥وقتي يک دختربحث نميکند

    عميقا مشغول فکر کردن است



    ♥وقتي يک دختربا چشماني پر از سوال به تو نگاه ميکند

    يعني نمي داند تو تا چند وقت ديگر با او خواهي بود



    ♥وقتي يک دختر بعد از چند لحظه در جواب احوالپرسي تو مي گويد: خوبم

    يعني اصلا حال خوبي ندارد



    ♥وقتي يک دختر به تو خيره مي شود

    شگفت زده شده که به چه دليل دروغ مي گويي






    ♥وقتي يک دختر هر روز به تو زنگ مي زند

    توجه تو را طلب مي کند



    ♥وقتي يک دختر هر روز براي تو [اس ام اس] مي فرستد

    يعني ميخواهد تو اقلا يک بار جوابش را بدهي



    ♥وقتي يک دختر به تو مي گويد دوستت دارم

    يعني واقعا دوستت دارد



    ♥وقتي يک دختر اعتراف مي کند که بدون تونمي تواند زندگي کند

    يعني تصميم گرفته که تو تمام آينده اش باشي



    ♥وقتي يک دختر مي گويد دلش برايت تنگ شده

    هيچ کسي در دنيا بيشتر از او دلتنگ تو نيست







    ♥وقتي يک پسر حرفي نمي زند

    حرفي براي گفتن ندارد



    ♥وقتي يک پسر بحث نمي کند

    حال وحوصله بحث کردن ندارد



    ♥وقتي يک پسر با چشماني پر از سوال به تو نگاه مي کند

    يعني واقعا گيج شده است



    ♥وقتي يک پسر پس از چند لحظه در جواب احوالپرسي تومي گويد: خوبم

    يعني واقعا حالش خوبه



    ♥وقتي يک پسر به تو خيره مي شود

    دو حالت داره يا شگفت زده است يا عصباني



    ♥وقتي يک پسر هر روز به تو زنگ مي زند

    او با تو مدت زيادي حرف مي زند که توجه ات را جلب کند



    ♥وقتي يک پسر هرروز براي تو [اس ا م اس] مي فرستد

    بدون که براي همه "فوروارد" کرده



    ♥وقتي يک پسر به تو ميگويد دوستت دارم

    دفعه اولش نيست (آخرش هم نخواهد بود)



    ♥وقتي يک پسر اعتراف مي کند که بدون تو نمي تواند زندگي کند

    تصميم شو گرفته که تورو اقلا واسه يه هفته داشته باشه

    javahermarket

    نارفیق

    ای نا رفیق..

    به کدامین گناه ناکرده.. تازیانه ام می زنی

    به حقیقت که هویتت را

    دیر زمان ایست که در زیر پای رهگذران

    به عرضه نهاده ای

    نقابت را بردار...

    زیر پایم را زود خالی کردی

    مجالی می خواستم اندک ... به اندازه یک نفس ..

    این نگاهت چیست ؟

    سلام پر مهرت را باور کنم... یا پاشیدن نمکت را؟

    خنجر را دستت دادم و گفتم

    پشت سر من حرکت کن و مواظبم باش

    اندکی بعد خنجری از پشت در قلبم فرو رفت

    پشت سرم را نگاه کردم .. کسی جز تو نبود

    نمی دانستم تو هم تاب از پشت خنجر زدن را داری

    تو گناهکار نیستی !

    خنجر را خودم به دستت داده بودم

    به یقین که از دیار عابر هرز نگاه آمده ای

    شکنجه کن... که برای کشیدن درد مانده ام.. نه برای التیام..

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: جمعه 19 آبان 1391برچسب:عرضه,نگاه,مهر,باور,خنجر,نقاب,هویت,رهگذر,گناه,مجال,یقین,زیبا,دانلود,بهترین,
  • تنهایی

    روزگاری در گوشه ای از دفترم نوشته بودم

    تنهایی را دوست دارم چون بی وفا نیست

    تنهایی را دوست دارم چون تجربه اش کردم

    تنهایی را دوست دارم چون عشق دروغین در آن نیست

    تنهایی را دوست دارم چون در خلوت تنهاییم در انتظار خواهم گریست و هیچ کس اشک هایم را نمیبیند

    اما از روزی که با تو آشنا شدم

    از تنهایی بیزارم چون تنهایی یاد آور لحظات تلخ بی تو بودن است

    از تنهایی بیزارم چون فضای غم گفته سکوتم تو را فریاد میزند

    از تنهایی بیزارم چون به تو وابسته ام

    از تنهایی بیزارم چون با تو بودن را تجربه کرده ام

    از تنهایی بیزارم چون خداوند هیچ انسانی را تنها نیافریده است

    از تنهایی بیزارم چون خداوندتو را برایم فرستاد تا تنها نباشم

    از تنهایی بیزارم چون هر وقت در تنهایی گریه می کنم دستان مهربانت را برای پاک کردن اشک هایم کم میاورم

    از تنهایی بیزارم چون شیرین ترین لحظاتم با تو بودن است

    از تنهایی بیزارم چون مرداب مرده ی تنم با آفتاب نگاه تو جان میگیرد

    از تنهایی بیزارم چون کویر خشک لبانم عطش باران محبت لبانت را دارد

    از تنهایی بیزارم چون به قداست شانه هایت ایمان دارم.

    از تنهایی بیزارم چون تمام واژه های شعرم با تو بودن را فریاد میزند.

    از تنهایی بیزارم چون هیچگاه تنهایی را درک نکرده ام

    همیشه… همه جا… در هر حال… حضورت را در قلبم حس کرده ام پس بگذار با تو باشم

    و عاشقانه در آغوش پر مهر تو بمیرم تا همیشه ماندگار باشم. پس تنهایم نگذار…

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: چهار شنبه 17 آبان 1391برچسب:تنهایی,گریه,مهربانی,بیزار,تجربه,تلخ,شیرین,قلب,احساس,عاشقانه,اغوش,
  • ارزش عشق

    دختری بود نابینا که از خودش تنفر داشت

    نه فقط از خود ، بلکه از تمام دنیا تنفر داشت اما یکنفر را دوست داشت

    دلداده اش را “ با او چنین گفته بود :

     

    « اگر روزی قادر به دیدن باشم حتی اگر فقط برای

    یک لحظه بتوانم دنیا را ببینم عروس تو و رویاهای تو خواهم شد »

    و چنین شد که آمد آن روزی که یک نفر پیدا شد

    که حاضر شود چشمهای خودش را به دختر نابینا بدهد

    و دختر آسمان را دید و زمین را ، رودخانه ها و درختها را

    آدمیان و پرنده ها را و نفرت از روانش رخت بر بست

    دلداده به دیدنش آمد و یاد آورد وعده دیرینش شد :

    « بیا و با من عروسی کن ببین که سالهای سال منتظرت مانده ام »

    دختر برخود بلرزید و به زمزمه با خود گفت :

    « این چه بخت شومی است که مرا رها نمی کند ؟ »

    دلداده اش هم نابینا بود

    و دختر قاطعانه جواب داد : قادر به همسری با او نیست

    دلداده رو به دیگر سو کرد که دختر اشکهایش را نبیند

    و در حالی که از او دور می شد گفت :

    « پس به من قول بده که مواظب چشمانم باشی . . .»

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: چهار شنبه 17 آبان 1391برچسب:دختر,نابینا,چشم,دختر,شوم,عروسی,رخت,دیرینه,دختر,قاطعانه,دلداده,قول,روان,قاطعانه,نفرت,
  • بی خوابی

    نفسم بالا نمیاد تنم چه سرده

    با منه ازم جدا نمیشه حتی واسه یه لحظه

    رنگه زیبای خاطره های با تو بودن...

    ببین با من چیکار کردی ببین دستام و روحم...

    میلرزم مثله باد و بیقرارم شاهد مرگمم...

    تویه فکرم ....فکره دستایی که هیچوقت لمسش از یادم نمیره هیچوقت

    دستایی که دستایه غریبم رو گرفت محو گرماش شدم..

    که یهو میون راه دیدم که تنهام گذاشته...

    سراب بود انگار..

    یه وقتی بهم گفتی دوستم داری ولی من از عمق وجودم عاشقه تو شدم

    که آخرش غم دادی به دستم...

    تصویر نازت روبروی چشمامه منو دیوونه میکنه یاد بویه خوبه لباست...

    وقتی بغلش میکنم شالت رو میون دستام تن تو رو حس میکنم...

    یهو اشکم جاری میشه رو صورتم و روبرومه عکسات...

    هنوز هم زمزمه میشه تویه گوشه من حرفات...

    صدات رو دارم بگو که باز میای دوباره...

    نگو نمیشه روزگار اینه که اینا شعاره ...

    سراغم رو نمیگیری و انگار تو منو فراموش کردی به راحتی...

    نمی تونم تو قالب کلمه و حرف احساسم رو بگم که داره منو میبره تا پایه مرگ...

    من به معنای تمام اسیر تو شدم...

    تو کشیدی منو به صلیب فکری...

    تویه هر گوشه این اتاق تاریک و دلگیر نشستم و گریه میکنم...

    با اینکه سراغی از من نگرفتی زنگ زدم مادرت شاکی به شکلی

    جوابم رو داد بهم گفت کافیه هری...

    شکسته شد دله من مثله همیشه که من خواستم فقط حرفم رو بهت بگم ...

    اگه بدونم شکسته من تو رو آروم میکنه من میشکنم واست تا دارم تو بدن جون...

    یه حسه بدی دارم و چشمام می باره...

    قرصی میخورم تا بتونم بخوابم و تو رو تو خواب ببینم ...

    آخه خیلی دلتنگتم ...

     


     

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: چهار شنبه 17 آبان 1391برچسب:دلنوشته,غم,بغل,سراب,انگار,یهو,عکس,شعار,حرف,احساس,صلیب,تاریک,دلتنگ,
  • همیشه دلتنگتم

    سلام مهربون...حرفه امشبم از دلتنگیه

    دلتنگی که شاید سهم تو از اون کمتره...

    اما سهمه دله من آه...چه بگم

    خلاصه یک روز که نیست این قصه...

    تصور کن دلی که فقط به یک شوق و یک امید میتپه

    تصور کن چشمی که فقط یک تصویر رویایی داره

    تصور کن دستی که گرمایه یک دست رو حس داره

    تصور کن...دلتنگیه من که تو تصورت هم جا نمیگیره

    مهسام دلتنگتم امروز آغاز رفتنت نیست دلتنگتم

    دلتنگه لحظه ایی هستم که پیشم نیستی

    من همیشه دلتنگتم...

    مهسایه زیبایی هام و همه عشقم

    تصور کن مردی که زنی رو دوست داره

    تصور کن پشته اون همه دلتنگی خدا باز براش دلتنگی کنار گذاشته

    آه...تصور کن...

    تصور کن تو که تو تصورت هم دوست داشتنه من نمیگنجه

    چشمات...آه و هزاران آه...

    و دستای گرمت خدایا....

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: چهار شنبه 17 آبان 1391برچسب:شاید,تصور,مهسا,عشق,دلتنگ,زیبایی,تصور,چشم,,
  • کاش هرگز ندیده بودم تو را

    کاش ندیده بودم تو را ، کاش آن روز که در وجود من طلوع کردی از تو روی برمیگرداندم تا در سایه وجود خود بمانم.

    کاش نمی خندیدی و مرا به گریه مهمان میکردی ، قبل از آن دلخوشی تلخ که بر سر سفره اش نشستیم.

    کاش تو را دیگر نمی دیدم ، کاش خزان تو را زودتر از من میگرفت.

    اکنون جدایی بین ماست و دیوار تنهایی در کنارم، بر سرم سقف ندامت و در زیر پایم فرش حماقت.

    الهی خزان شود زندگیت و طوفان ، سبزی بهار زندگیت را به زردی خزان برساند ، که بهار زندگیم را خزان کردی.

    به دیدارم نیا، حتی در تنهایی ذهنم. که دیگر نمی خواهم حتی در رویاهایم با تو باشم. هر روز تنهاتر از دیروز ، هر لحظه خوشحال تر از قبل که دیگر نمی بینمت. اصلاً کاش هرگز ندیده بودم تو را

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: چهار شنبه 17 آبان 1391برچسب:خوشحال,دلنوشته,هرگز,زندگی,رویا,سفره,سایه,دلخوشی,سقف,

  • narvan1285

    نارون

    narvan1285

    http://narvan1285.loxblog.ir

    یک نفس تا خدا

    یک نفس تا خدا

    یک نفس تا خدا

    ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

    یک نفس تا خدا