یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

هر روز زدلتنگی.....

هـــر روز ز دلــتــنــگــی جــایــی دگــرم بــیــنــی

هــر لــحــظــه ز بـی صـبـری شـوریـده تـرم بـیـنـی

در عـشـق چـنـان دلـبـر جـان بـر لـب و لب برهم

گــه نــعــره‌زنــم یــابــی گــه جــامــه‌درم بــیــنـی

در دایـــرهٔ گـــردون گـــر در نـــگـــری در مـــن

چــون دایــره‌ای گــردان بـی پـای و سـرم بـیـنـی

چـنـدان کـه دریـن دریـا مـی‌جـویـم و مـی‌پـویـم

از آتــش دل هــر دم لــب‌خــشــک‌تــرم بــیـنـی

از بـس‌کـه بـه سـرگـشـتم چون چرخ فلک بر سر

چــون چــرخ فــلــک دایــم زیــر و زبــرم بـیـنـی

در ره گــذرت جــانــا بــا خـاک شـدم یـکـسـان

تـــا بــو کــه بــرون آیــی بــر رهــگــذرم بــیــنــی

بــر خــاک درت زانــم تــا گــر ز ســر خــشــمــی

بـــر بـــنـــده بـــدر آیـــی بــر خــاک درم بــیــنــی

نــی نــی کــه نــمــی‌خــوام کــز مــن اثــری مــانـد

آن بـــه کــه دریــن وادی رفــتــه اثــرم بــیــنــی

تـــا در ره تـــو مـــویـــی هــســتــیــم بــود بــاقــی

صــد پــرده از آن مــویــی پــیــش نــظــرم بـیـنـی

چـون شـمـع سـحـرگـاهـی مـی‌سـوزم و مـی‌گـریم

چــون صــبــح بــرآ آخــر تــا یـک سـحـرم بـیـنـی

در مــاتــم هــجــر تــو از بــس کــه کــنـم نـوحـه

زیــر بــن هــر مــویــی صــد نــوحــه گــرم بـیـنـی

گــر آب خـورم روزی صـد کـوزه بـگـریـم خـون

گـر قـوت خـورم یـک شـب خـون جـگـرم بـینی

خـاک اسـت مـرا بـسـتـر خـشـت اسـت مـرا بـالـین

ور هــیــچ نــخــفــتــم مــن خـوابـی دگـرم بـیـنـی

خون جگر عطار خورد این تن و خفت ای جان

بــرخــیــز و بــیــا آخـر تـا خـواب و خـورم بـیـنـی

javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:هر روز ,دلتنگی,رهگذر,خشم,خشک,اتش,عطار,خشت,جگر,بینی,
  • چرا هیچ کس نمینویسد از مردهــا

    من نمی‌فهمم چرا هیچ کس نمینویسد از مردهــا

    از چشم‌ها و شــانه‌ها و دستهایشــان

    ... ... از آغوششان

    از عطر تنشـان،

    از صدایشــان...

    ... پررو می‌شوند؟

    خب بشوند....

    مگر خود ما با هر دوستت دارمی تا آسمـان نرفته‌ایم؟

    مگر ما به اتکــاء همین دست‌ها

    همین نگاه‌ها

    همین آغوشهـا، در بزنگاههای زندگی

    سرِپا نمانده‌ایم؟...

    من بلد نیستم در سـایه، دوست داشته باشم

    من می‌خواهم خواستنم گوش فلک را کر کند.

    من می‌خواهم

    مَردَم بداند دوستش دارم

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:اغوش,فلک,سایه,دوست,دانلود,عطر,اسمان,
  • دســت خودم کــه نیستــ..

    وقــتی نیستـــ..!!

    به قــول یکی..

    یک جوریم.... یکــ جـــور نا جــور......!!

    دلــــــــم..!!

    خوب دلـــ است دیگــر ..

    دســت خودم کــه نیستــ..

    تنگ میشود برایـــش..!!

    همیـــشه به فکــر خودش است...

    هیچــ فکــر نمیکند که در نبودنـــش ... یه نفر یه جایی دلتنگــ اوست..!!!!

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:دلنوشته,شعر,دلتنگ,فکر,جور,دل,قول,
  • دورم از خــاک درِ یـار و ، بـه مـردن نـزدیـک

    مــژدهٔ وصــل تــوام ســاخـتـه بـیـتـاب امـشـب

    نــیــســت از شـادی دیـدار مـرا خـواب امـشـب

    گـریـه بـس کـرده‌ام ای جـغـد نـشین فارغ بال

    کـه خـطـر نـیست در این خانه ز سیلاب امشب

    دورم از خــاک در ِ یـار و ، بـه مـردن نـزدیـک

    چون کنم چارهٔ من چیست در این باب امشب

    بـسـکـه در مـجـلس ما رفت سخن ز آتش شوق

    نــفــســی گــرم نــشــد دیــدهٔ احـبـاب امـشـب

    شـــمــع ســان پــرگــهــر اشــک کــنــاری دارم

    وحــشــی از دوری آن گــوهـر سـیـراب امـشـب

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:شعر,ناب,سیراب,امشب,خاک,اتش,شمع,گهر,اشک,مجلس,نفس,جغد,فارغ,بیتاب,وحشی,
  • درد عشق

    تنها انگیزه ای برای زندگی کافیست

    که بودن را تجربه کنی.

    تنها درک واقعیتی از هستی کافی است

    که عشق رابفهمی

    و تنها احساس زیبای زندگی کافیست

    که دوست داشتن را بچشی.

    اما همه را باهم داشتن....

    زندگی را و عشق را و دوست داشتن را.

    چگونه ممکن است؟

    درک هر کس از زندگی به اندازه میزان توجه اش به ان چیز که دارد و انچه که

    هست می باشد.

    اما وقتی انسان پافراتر می گذارد

    و بیشتر از ان چیز که باید می رود.

    وقتی بیشتر می فهمد

    عذاب میکشد.

    "فهمیدن "

    خود کلمه ایست .

    یکی دیگر از ان کلمات پر رمز راز.

    که همه رنج بشرو درد انسان از انست.

    درد تنهایی

    دردسکوت

    درد شکنجه

    درد زندگی

    و

    .... درد عشق .

    سکوت.شکنجه.زندگی.

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:تنها,انگیزه,دلنوشته,عاشقانه,زیبا,انسان,سکوت,شکنجه,زندگی,
  • تمنای وصال

    احساست ميكنم

    در پستوی تنهایی خویش

    ناگهان احساس بودنت میکنم..

    احساس با تو بودن دارم..

    هروقت و هرجا..

    احساس اینکه دیگر تنها نیستم

    کسی با منست که در کنارش در تنهایی ام شکل گرفته ام

    تنهایی ام

    برایم بودنی ست آزاد و رها از هر چیز

    رها از هر چه جز

    تو

    و دل

    و من

    ...

    از تمام لذت های پوچ و گنگ و پستی که در بند خاکی بودن نگهت ميدارد

    با قدرت عقل و با نیروی عشق و با همت دوست داشتن از همه چیز رهایی مي یابم

    سخت است

    اين دل گرفته است و ديگر بارانها هم بازش نمي كند

    از همه تنهایی ها

    از بی کسی ها

    از نابرابري ها

    از مشاهده نامردي ها

    دردها

    راهی که همه وجودت را در بند بودن خودش نگه داشته

    و تو

    به ماندن و نالیدن راضی نمی شوي..

    تو

    دستانت را به من بده

    ديگر از حديث دلتنگي لبريزم

    تو از شكوه دوري بي تاب

    باز هم ميمانم

    باز هم ميداني

    بگذار

    اتفاق خود در ما جاري باشد

    اين تنهايي

    تمناي وصال دارد...

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:تمنای وصال,ازاد,تنهایی,احساس,ناگهان,مشاهده,نامردی,دلتنگی,حدیث,لبریز,دانلود,
  • كلمات هميشه ساقدوش فكرها نيستند

    چه قدر خاطره هايم را پژمرده ميخواني

    ببين بوته هاي قالي جانم سرخي آتشين دارد

    فكر ميكني

    "جهان"

    آنقدر ديوار دارد

    كه ديدارهايمان را در آغوش بگيرد؟

    كلمات هميشه هم ساقدوش فكرها نيستند

    تلخي مكن

    ترديد روا نيست

    عاشقانه هاي بي رقيب

    از آن توست.

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:عاشقانه,تلخ,ساقدوش,رقیب,عشق,دیوار,دیدار,بوته,قالی,
  • قلب گوشه ندارد



    از خورشید می گریزم

    و به دنبال تو می گردم

    تا در خیال

    به خلوت شب های تو برسم

    ...

    می خواهم در گوشه ی قلب ات

    یک کُنج رنگی

    فقط برای من باشد !

    اما نه خاکستری ،

    بگذار قرمز باشم !

    در یک دشت سبز

    زیر آسمانی که آبی ِ آبی است

    و کلبه ای

    که هیچکس بجز تو

    راه به آنجا ندارد .

    ...
    پروانه ای پشت پنجره بال می زند !

    و یادم می آورد

    که قلب گوشه ندارد .

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:دشت,اسمان,گوشه,قلب,خاکستری,خلوت,قرمز,کلبه,پروانه,پنجره,گوشه,هیچکس,دشت,سبز,خورشید,,
  • قسم به دوزخ قسم به چنگيز

    قسم به دوزخ قسم به چنگيز

    قسم به حال و هواي پاييز

    قسم به تهمت قسم به مريم

    قسم به گندم گناه آدم

    نه باغ ليمو نه باغ سيبي

    نه دلربا و نه دلفريبي

    نه مثل شعري كه ناگهان است

    نه مثل گريه كه بي امان است

    نه مثل شاهان هميشه مستي

    نه چون خدايان هميشه هستي

    تمام سعي ات شكست من بود

    اگرچه مهرم وراي تن بود

    هميشه شاعر شكستني نيست

    هميشه دردش نگفتني نيست

    خداي شاعر خداي درياست

    همين برايش چقدر زيباست

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:قسم,شاعر,هستی,شکست,شاعر,شاعر,دلنوشته,شعر,زیباترین,بهترین,زیبا,دریا,
  • آسمان آبی چشمان تو را کم دارد

    آسمان آبی چشمان تو را کم دارد

    این غزل ذوق غزلخوان تو را کم دارد

    دیر سالیست در این خانه که ویران تر باد

    دست من گوشه ی دامان تو را کم دارد

    بس که در جان و تنم زلزله انداخته ای

    سر نوشتم سرو سامان تو را کم دارد

    حجم این دغدغه ی پوچ رسیدن چندیست

    لذت گرمی دستان تو را کم دارد

    التماس تن من وسعت دردیست که آن

    شب آغوش پریشان تو را کم دارد

    مثل احساس ترک خوردن باران شوم است

    آسمان آبی چشمان تو را کم دارد

    javahermarket


    narvan1285

    نارون

    narvan1285

    http://narvan1285.loxblog.ir

    یک نفس تا خدا

    یک نفس تا خدا

    یک نفس تا خدا

    ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

    یک نفس تا خدا