یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

هرروز قاشق قاشق در دهانم ميگذارد

سراسر زخمه هاييست كه
زندگي
هرروز قاشق قاشق در دهانم ميگذارد و بس..
حس غريبي ميگذارد
نميدانم چرا..
نه مثل كودكيم كه با گرفتن اسباب بازي
آرام شود
نه مثل بزرگسالي كه با تحسين و آري شاد..
كه دستهاي پنهان در پشت دادن
نياز دل گرفته ام شده است
حال هربار به بهانه ي هم آغوشي با من
جز گريه ممتد چيزي نميماند
تقصير تو نيست
كه روزها دارد بي ما ميگذرد
كه حواسش نيست
كه ديگر معيار پيري و فرسودگي گذر سن نيست
كه پرنده ها ي خانه مان هم
يكي يكي
كوچ ميكنند
باز هم
اما
به رشته در مي اورم
مهرت را
مهرم را
خنده هايم را
و بودنت را...

javahermarket

روي ديوار خانه را سفيد كرده ام

تو
از غروب اين روزهاي پر مشغله
نزديكتري به من
من
اين دل را براي تو خواندم
و از پله هاي بيمارستان
جانم را به خواندن قلب تو آوردم
دست به سينه ات نهادم
هزاران بار آرامشم را گرفتم و آرام باش را بر تو خواندم
آنچه از خطوط گريه هاي تو پيداست
به چشمهاي من پيداست
روي ديوار خانه را
سفيد كرده ام از دلتنگي
و هيچ قابي به خنده هاي من از تو دل نمي بندد
اينجا
هميشه براي نبودنت
جاي خالي گذاشته ام
دلم گرفته
به دستهاي توهم اعتباري نيست
نه آنكه
نااهل باشد
اما
به اكنون من از تو
پاي بودن نيست...
گرمتر...

javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:اعتبار,دلم گرفته,دلنوشته,شعر,زیبا,دلتنگی,بیمارستان,ارامش,سینه,غروب,خطوط,گریه,قلب,
  • بهانه هاي بي اجازه..

    هرچقدر هم پاي پنجره مي ايستم
    و قلبم را به وضوح برايش حك ميكنم و بالبان خسته ام پر اشتياق برايش ميگويم
    فرقي ندارد
    از شيار نفسهايم مي گريزد
    به جغرافياي مسلولم نمي آيد
    دستان خسته اش را
    ميدهد به تنهايي
    نامش را مي گذارد
    بهانه هاي بي اجازه..
    سكوت خيانت كرده بر بندهايي كه قرار بود
    پيوند آرامشي باشد
    حرفهاي مرا به معصيتي ببخش كه پافشاري ميكند براي ماندن
    آنچه را پيشكش چشمهايت كرده ام
    پناه آسمانم هست
    قلب من
    از چيدمان آدمها خاليست..
    ترديد بي طاقتيست
    بايد براي اين ازدحام سكوت تو
    و بي قراري من
    فكري كرد
    آخر
    به واقع برعكس است
    نمودي چنين دارد

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:چنین,دلنوشته,ازدحام,سکوت,بی طاقت,بی اجازه,خیانت,اشتیاق,نفس,پنجره,تنها,فکر,بی قراری,
  • بن بست خاطرات

    دور شديم از هم
    به قدر دو عشق
    دو هزار خاطره
    از هزار كوچه
    زير بارانهاي گاهي تند
    براي تو
    گاهي آرام
    براي من...
    من ميخواهم راه ببرم از چشمانت
    به آن كوچه ها
    كه تو هنوز نيامده بودي ازشان بگذري
    اما من
    زير برف باران
    باپاهاي خيس زق زق كن
    به انتظار ايستاده بودم
    براي چشمهايي كه نيامد
    ايستاده بودم
    ..
    تو به سرانگشتهاي من مي آويزي و مي پيچي
    تا مگر گرماي تني تب دار
    در سرماي اطاقهاي خالي و ساكت را
    دوباره پيدا كني..
    نميشود
    ماهركدام
    بن بست خاطرات خوديم
    هزار خروار آجر آوارگيهاي مكرر

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:انگشت,ایستاده,خیس,خاک,ساکت,بن بست,خاطرات,اوارگی,گاهی,تند,عشق,هنوز,کوچه,باران,
  • آهنگ هاي تازه

    با عشق زيستن
    زلال ياد توست.
    چشمه نور
    پيغام باغهاي نگاهت را
    بر برگهاي منتظر كوكب
    ميتاباند..
    باران ميبارد
    اين روزها او
    بر شانه برهنه نيلوفر
    آواز آشناي تو مي بارد..
    حتي
    تنها ترين درخت
    در بامداد ياد تو زيباست..
    بيهوده نيست
    وقتي كه مهرباني دستت نيست
    قلب من و ستاره
    ترك بر ميدارد..
    اي جاري:
    ميخواهم مثل باران
    از آشيان ابر
    بر پاي هر بنفشه
    آهنگ هاي تازه بيافشانم

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:اهنگ,مهربانی,باران,اشیان,بنفشه,اهنگ,قلب,باغ,نگاه,نیلوفر,منتظر,کوکب,برهنه,
  • اشتباه

    ودر آغاز
    انار بود
    و شب..
    درخت بود
    و ماه..
    و در آغاز خانه بود
    و كسي در خانه
    كه از يادرفته بود
    ما
    چراغ را به جاي خورشيد اشتباه گرفيم و
    ماندگار شديم
    تمامي راه را بي پا گذرانديم
    و ندانستيم
    كه شايد
    انارها
    در انتظار دست رسيده اي بودند
    تا چيده شوند.

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:انتظار,ماندگار,خورشید,اشتباه,شاید,انار,اغاز,خانه,اشتباه,ندانستیم,
  • اين كيست

    باران
    سخن بگوي
    اين كيست
    شعر شكوفه هاي دل را
    با جان بي قرار تو خوانده است؟
    بگو
    تشويش بيكرانه رنج كدام عشق
    در التهاب حنجره ما مانده است؟
    با رنج زيستن
    با تنهايي شب را همراه شدن
    با بهانه زمانه را
    چون رود
    عاشقانه سرودن و
    پردرد گذر دادن..
    به راستي
    اينگونه بي بهار ماندن
    چون هواي پاييز
    پر از دلتنگي سرودن
    در سرنوشت ماست؟

    javahermarket

    دشتی از آواز

    نه مهربانی تابان دستهای زمین
    به دوش ثانیه هاست ..
    نه بوی بوسه سیب
    نصیب لبهای ما..
    دشتی از آواز
    میان حنجره زمان می میرد ..
    کلام زیور شوریدگی و عاطفه نیست .
    درون حافظه هستی
    برودتی زالفبای سرد می گذرد .
    دل عاشق :
    از میان هیاهوی زمانه
    مرا به سرخی
    گیلاس های تازه
    به عطر عاطفه سیب
    به آبی رخسار یک ترانه
    ببر ..
    بیا و تمنای سبز دل را تماشا کن
    آن گل که کاشتی در جان
    هر صبح خورشید را
    به باور تو
    سلام صمیمانه میدهد
    اینجا
    این دل
    نام ترا هنوز
    با غروب
    می گوید

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:مهربانی,غروب,تماشا,خورشید,صمیمانه,هنوز,رخسار,ترانه,تمنا,حنجره,تابان,عطر,عاطفه,
  • فال نیک

    خالی بودنت را به فال نیک می گیرم
    میدانی چرا ؟
    میدانم اکنون خالی از هر چیز
    دلت را می توانم تصاحب کنم
    و ثانیه ثانیه اش را
    از عشقی ناب پر کنم
    درش را ببندم
    قفلش کنم
    و کلیدش را ته چاهی اندازم
    تا دست کسی به آن نرسد
    می توانم چشمانت را ببوسم
    تا اولین و آخرین بو.سه ای باشد که در خاطرت می ماند
    و برایت در دشت وسیع دلم پایکوبی کنم
    برق.صم
    گلها را برایت بچینم
    و....
    میدانی چقدر زیباست وقتی که
    همه اینها برایت اولی باشد ؟
    من پُـــــــــــــــــرَت می کنم از احساس
    از عشق
    از مهربانی
    از خلوص
    کافی است مرا یکبار .
    تنها یکبار
    در آغو.ش.ت بگیری

    javahermarket

    آب سبز

    شبهای سرد پاییز دیگر روی پشت بام نمیشود خوابید
    نمیشود لالایی انتظار را برای ماه خواند
    اما باور کن
    زیر طاق آسمان
    کنار ستاره ها
    همین شبها
    میخواهم
    روی ظرف تنهایی من رنگی بکشی
    و آب سبز حیات را بر تنم جاری سازی
    بیا و
    اولین بار
    بفهم:
    همیشه هم
    تن پوش تنهایی برازنده تو نیست...
    بیا
    دلم میخواهد
    تا به کعبه عشق
    شباهنگام
    با هم
    نماز بگذاریم...
    با بلندترین خنده
    چهره از درد برگیریم
    در این زمان و زندگی...
    ای پاکترین عطش ادراک
    تا رسیدن این دل خسته
    بر آسمان طاقت
    نردبان وجودم باش..
    با تو
    سمت افسرده ام
    در بلوغی دوباره
    به وجد می آید
    تداوم این هیجانم شو...

    javahermarket


    narvan1285

    نارون

    narvan1285

    http://narvan1285.loxblog.ir

    یک نفس تا خدا

    یک نفس تا خدا

    یک نفس تا خدا

    ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

    یک نفس تا خدا