یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

با صدایی خسته

با صدایی خسته و نگاهی عاشق با دستانی بی تاب و روحی آشفته آهی از آتش دل می آید و سوگوارانه نامش را زیر لب زمزمه می کنم.
با اشکانی بر لب در وجود خود می نگرم که من کیستم؟
تنهاترین تنها... که شاید ستاره ای در آسمان سرنوشتم بیداد می کند و با وجودی خسته فریاد غم و درد و بی کسی را نعره می کشد و وجودش را در خدای آسمانش پیدا می کند .
من عاشقم عاشقی که تنهایش را از ترس بی کسی فیاد خواهد کشید و سرنوشت را تنها مجرم این زندان اسیری می داند.
زندانی که از چهار گوش آن آتش خشم و کینه شعله ور می شود و رهایی را ارزو خواهم کرد.
خنده را بر لبانم شوم و اشک را پناه بی کسی هایم می دانم و تنها ازاو یاری می خواهم ائ که حس کرد تنهایی چیست.
نگاهم بی هدف به دور دست می نگرم حتی نقطه ای سیاه نخواهم دید.
پر پرواز ندارم خسته ای منتظرم و در این غربت با نومیدی در کویر سوزناک عشق سکوت می کنم و هیچ نخواهم گفت.
هیچ نمی گویم که فریادی آشکار و کوبنده باشد بر آن کس که می داند و خود را به نادانی می زند.
او که تنهاییم را دید و با رفتنش چیزی بیش از آن را یادگار گذاشت.
انتظار معنا گرفت عشق را حس کردم و دانستم با داشتن این دو تنهایی معنا می شود.
از این سرزمین خفته دلگیرم که هر کس به فکر خویش است و دیگر صدایی از عشق نمی آید.
مجنون ها رفته اند شاید ز این بی مهری ها خسته اند و تمام فرهادها به ظاهر مرده اند .
رفته اند که نباشند من هم میروم به دور دست به جایی که عشق را در چشمان فرشتگان ببینم نه لاشخور های انسان نما.
دلگیرم و هیچ نخواهم گفت من میدانم روزی جوانه های عشق در کویر سرد این سرزمین خواهد رویید.
روزی که خیانت را از صفحه ی روزگار پاک کنند و تنها فقط عشق را ماندگار یابند و باز می گویم من عاشقم.و اینک لحظه ی جدایی فرا خواهد رسید.
لحظه ای که مرگ را همرنگ زندگی خواهم دید و نیز پاسخی که اشکهایم را از ریختن باز بدارد ساده میگریم و ه ساده خواهم مرد.
هیچ کس نخواهد دید فنا شدنم را و هیچ کس احساس تنهاییم را نشنید.
به انتظار لحظه ی وصال آسمان را میگریم و باز صدایش خواهم کرد باشد که این انتظار پایان پذیرد باشد که مرحمی بر دلتنگم باشد . باشد که احساس نگاهت را بر تار و پود وجودم بنگرم و باور خواهم کرد که سایه تنهایی بر وجودم چیره خواهد شد....

javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: دو شنبه 22 آبان 1391برچسب:صدا,خسته,دلگیر,جوانه,فرهاد,شیرین,عشق,ماندگار,غربت,تنهایی,فریاد,اشک,سایه,
  • چشم انتظار

    امشب دلم را می تکانم پیش پایت
    چیزی ندارم من بجز این دل برایت

    امشب گلوی زخمی ام را می سرایم
    یعنی تمام غربتم را در هوایت

    می خواهم امشب سالها خاموشی ام را
    آرام بـــــردارم بــــــریزم در صـــــــــدایت

    ای با دل من آشناتر از من ای خوب
    دیری است تنها مانده اینجا آشنایت

    دیری است بی تو کلبه ام تاریک مانده است
    بگشـــــای بر من روزنـــــی از چشــم هایت

    چشم انتظار چشم زیبای تو تا چند
    تا چند محــــروم از نگاه دلــــربایت

    بر من اگر یک لحظه می تابید چشمت
    در زیر شمشیر تو می گشتم فدایت

    وقتی نگاه شرقی ات می بارد از مـــهر
    من کیستم؟ خورشید می افتاد به پایت

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: شنبه 20 آبان 1391برچسب:نگاه,دلبر,تاریک,چشم,خاموشی,اشنا,زیبا,امشب,دل,تکان,غربت,اشنا,کلبه,شمشیر,,
  • امروز به پایان دفترم نزدیکم

    یک برگ دیگر از تقویم عمرم را پاره می کنم
    امروز هم گذشت
    با مرور خاطرات دیروز
    با غم نبودنت..و سکوتی سنگین
    و من شتابان در پی زمان بی هدف
    فقط میروم ..فقط میدوم
    یاسها هم مثل من خسته اند از خزان و سرما
    گرمی مهر تو را میخواهند
    غنچه های باغ هم دیگر بهانه میگیرند
    میان کوچه های تاریک غربت و تنهایی
    صدای قدمهایت را می شنوم اما تو نیستی
    فقط صدایی مبهم
    قول داده بودی برایم سیب بیاوری
    سیب سرخ خورشید
    سیب سرخ امید
    یادت هست؟؟؟
    و رفتی و خورشید را هم بردی
    و من در این کوچه های تنگ و تاریک
    سرگردانم و منتظر
    برگی از زندگی ام را ورق میزنم
    امروز به پایان دفترم نزدیکم

    javahermarket

    تازه خواهی فهمید

    من سکوتم حرف است



    حرف هایم حرف است



    خنده هایم خنده هایم حرف است



    کاش می دانستی



    می توانم همه را پیش تو تفسیر کنم



    کاش می دانستی



    کاش می فهمیدی



    کاش و صد کاش نمی ترسیدی



    که مبادا دل من پیش دلت گیر کند



    یا نگاهم تلی از عشق به دستان تو زنجیر کند



    من کمی زودتر از خیلی دیر



    مثل نور از شب چشم تو سفر خواهم کرد



    تو نترس



    سایه ها بوی مرا سوی مشام تو نخواهند آورد



    کاش می دانستی



    چه غریبانه به دنبال دلم خواهی گشت



    در زمانی که برای غربتت سینه دلسوزی نیست



    تازه خواهی فهمید



    مثل من عاشق مغرور شب افروزی نیست

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:عاشق,شعر,زیبا,دلنوشته,مغرور,عشق,غربت,سایه,چشم,نگاه,زنجیر,خنده,سکوت,حرف,تفسیر,
  • من به دنبال كسي مي گردم كه...

    من به دنبال کسی می گردم که دلش چون یاس است

    چشم هایش به صفای گل سرخ

    دستهایش پلی از احساس است

    من به دنبال کسی می گردم که سرانجام نگاهش آبیست

    سینه اش داغ شقایق دارد

    آسمان دل او مهتابیست

    من به دنبال کسی می گردم در قنوت چشم های غم زده

    در حریر خاطرات کودکی

    در سکوتی سربی ماتم زده

    من دنبال کسی می گردم در غروب غربت آینه ها

    درطلسم غصه های شاپرک

    در تمام عقده ها و کینه ها

    من به دنبال کسی می گردم عاشق بال کبوتر باشد

    دستهای او چنان پروانه ای

    روی گلهای معطر باشد

    من به دنبال کسی می گردم موج در دریای عمرش بی قرار

    اشکها در چشم او چون آینه

    عشق او تنها عبور از انتظار

    javahermarket

    شگفتا

    شگفتا......! وقتی که بود نمی دیدم وقتی می خواند نمی شنیدم ..



    وقتی دیدم که نبود ..وقتی شنیدم که نخواند... (دکتر علی شریعتی)


    چه غم انگیز است که وقتی چشمه ای سرد و زلال در برابرت می جوشد ...

    ....و میخواند و می نالد

    تشنه ی اتش باشی و نه اب

    و چشمه که خشکید

    چشمه که از ان اتش که تو تشنه ی ان بودی بخار شد و به هوا رفت ...

    و اتش کویر را تافت ...

    و در خود گداخت و از زمین اتش رویید و از اسمان اتش بارید .....

    تو تشنه ی اب گردی و نه تشنه ی اتش ....

    بعدعمری گداختن از غم نبودن کسی که تا بود از غم نبودن تو می گداخت!

    ای انسان بزرگ ...

    ای که دست کینه تو ز مرگ ...

    عطش.غم انگیز.بخار.هوا.اتش.مرگ.عجایبت در پیمانه های زرین کلماتت می ریختی ، مرا بیتاب کرده بود ....

    در این کویر سوخته پرهول تنها رها کرد ......

    ای که به من اموختی که عشقی فراتر از انسان و فروتر از خدا نیز هست و ان

    دوست داشتن است ....و ان بیتابی پر نیاز و دردمند دو روح خویشاوند است



    و......


    اشنایی دو تنهای سرگردان بی پناه در غربت پر هراس و خفقان اور این عالم است ....

    دیدم که تبعیدی این زمینی....

    ....و اکنون توبا مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم میزنم که به هر ((نفس))((گامی))به تو نزدیکتر می شوم و..........

    ......................................این زندگی من است

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: دو شنبه 17 مهر 1391برچسب:دکتر,علی ,شریعتی,شگفتا,خواندن,نفس,هراس,غربت,پناه,رها,,
  • تو دیگه بر نمیگردی اخر قصه همینه

    کسی غیر از تو نمونده اگه حتی دیگه نیستی

    همه جا بوی تو جاری خودت اما دیگه نیستی

    نیستی اما مونده اسمت توی غربت شبونه

    میونه رنگین کمونه خاطرات عاشقونه

    اخرین ستاره بودی تو شب دلواپسی هام

    خواستنت پناه من بود تو غروب بی کسی هام

    لحظه هر لحظه پس از تو شب و گریه در کمینه

    تو دیگه بر نمی گردی اخر قصه همینه

    میشکنم بی تو ونیستی به سراغم نمی ایی که ببینی

    بی تو میمیرمو نیستی تو کجایی تو کجایی که ببینی

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: جمعه 7 مهر 1391برچسب:لحظه,کجایی,سراغ,قصه,ستاره,غربت,شبونه,
  • صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 154 صفحه بعد


    narvan1285

    نارون

    narvan1285

    http://narvan1285.loxblog.ir

    یک نفس تا خدا

    با صدایی خسته

    یک نفس تا خدا

    ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

    یک نفس تا خدا