یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

چگونه انرژی مثبت بدهیم

حضرت محمد(ص) می فرمایند : “فرزندان خود را به نام های نیک خطاب کنید”

آن چه می گوییم در حقیقت فکری است که بیان می شود. کلمه ها و اندیشه ها دارای امواجی نیرومند هستند که به زندگی و امورمان شکل می دهند.

من و تو، ما و شما به طور حتم می توانیم با استفاده از کلمه ها و اصطلاح های مثبت در سطی وسیع انرژی مثبت را بین همه پخش کنیم.

امروزه ثابت شده که کلمات منفی نیروی منفی به سمت شخص می فرستند و او را به سمت منفی و بیماری سوق می دهند! به طور مثال وقتی به ما می گویند خسته نباشی دراصل خستگی را به یادمان می آورند و ناخودآگاه احساس خستگی می کنیم (با خودتان امتحان کنید) اما اگر به جای آن از یک عبارت مثبت استفاده شود نه تنها نیروی ازدست رفته، ترمیم و خستگی جسم را از بین می برد بلکه نیروی مثبت و سازنده ای را به افراد هدیه می دهیم.

برای مثال:

به جای خسته نباشید؛ بگوییم : خدا قوت

به جای دستت درد نکنه ؛ بگوییم : ممنون از محبتت، سلامت باشی

به جای دروغ نگو؛ بگوییم : راست می گی؟ راستی؟

به جای لعنت بر پدر کسی که اینجا آشغال بریزد ؛ بگوییم: رحمت بر پدر کسی که اینجا آشغال نمی ریزد

به جای خدا بد نده؛ بگوییم : خدا سلامتی بده

به جای فقیر هستم؛‌ بگوییم : ثروت کمی دارم

به جای بد نیستم؛ بگوییم : خوب هستم

به جای فراموش نکنی؛ بگوییم : یادت باشه

به جای داد نزن؛ ‌بگوییم : آرام باش

به جای من مریض و غمگین نیستم؛‌ بگوییم : من سالم و با نشاط هستم

به جای جانم به لبم رسید؛ بگوییم : چندان هم راحت نبود

به جای پدرم درآمد؛ بگوییم : خیلی راحت نبود

به جای ببخشید مزاحمتون شدم؛ بگوییم : از این که وقت خود را در اختیار من گذاشتید متشکرم

به جای گرفتارم؛ بگوییم : ‌در فرصت مناسب با شما خواهم بود

به جای قابل نداره؛ بگوییم : هدیه برای شما

به جای شکست خورده؛ بگوییم : با تجربه

به جای مگه مشکل داری ؛ بگوییم : مگه مسئله ای داری؟

به جای بدرد من نمی خورد؛ بگوییم : مناسب من نیست

به جای مشکل دارم؛ بگوییم : مسئله دارم

شما هم می‌توانید به این لیست مواردی رو اضافه کرده و برای دیگران بفرستید…

وقتی بعد از مدتی همدیگر را می‌بینیم، به جای توجه کردن به نقاط ضعف همدیگر و نام بردن از آن ها مثل:

چقدر چاق شدی؟”، “چقدر لاغر شدی؟”، “چقدر خسته به نظر می‌آیی؟” ، “چرا موهات را این قدر کوتاه کردی؟”، “چرا ریشت را بلند کردی؟” ، “چرا گرفته ای ؟”، “چرا رنگت پریده؟”، “چرا تلفن نکردی؟”، “چرا حال مرا نپرسیدی؟” و … بهتر است بگوییم : “سلام به روی ماهت”، “چقدر خوشحال شدم تو را دیدم” ، و … عبارات دیگری که نه تنها بیانگر نقاط ضعف طرف مقابل ما نیست

بلکه نوعی اعتماد به نفس را به مخاطبمان القاء می کند. البته اگر اصراری نداشته باشیم که حتماً درباره ی همدیگر اظهار نظر کنیم، وگرنه می‌شود که درباره ی موضوعات مشترک، البته در محوریت مثبت با هم صحبت کنیم

javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: پنج شنبه 25 آبان 1391برچسب:موضوع,لعنت,پدر,اشغال,ممنون,محبت,خدا قوت,سلامتی,مثبت,نیرو,منفی,اندیشه,بیماری,حقیقت,,
  • یه سلامتیه

    به سلامتی اونایی که عشقشون پیششون باشه یا نباشه چشمشون مثه فانوس دریایی نمی چرخه!

    به سلامتی اون دلی که هزار بار شکست اما هنوزم شکستن بلد نیست...

    به سلامتی اونای که درد دل همه رو گوش میدن،اما معلوم نیست خودشون کجا درد و دل میکنن...

    به سلامتی اونایی که دوست دارم رو درک میکنن و اونو به حساب کمبود هات نمیذارن...

    به سلامتی تموم باباهایی که رمز توم کارتهای بانکیشون شماره شناسنامه شونه!

    به سلامتی کسی که هنوز دوسش داری،ولی دیگه مال تو نیست...
    به سلامتی همه اونایی که مارو همین جوری که هستیم دوست دارن...

    به سلامتی دختری که حاضر زیر بارون خیس بشه ولی سوار ماشین هیچ پسری نشه...

    به سلامتی کسی که وقتی بردم گفت:اون رفیق منه،وقتی باختم گفت:من رفیقتم...

    به سلامتی کسی که بهش زنگ میزنی خوابه،ولی واسه اینکه دلت رو نشکنه میگه:خوب شد زنگ زدی باید بیدار میشدم...

    به سلامتی اونایی که دلشون از یکی گرفته،ولی برای اینکه خودشون رو آروم کنن میگن به خاطر غروب پاییزه...

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: سه شنبه 2 آبان 1391برچسب:سلامتی,سوار,ماشین,پسر,دختر,دوست,خیس,گوش,حساب,معلوم,درد دل,زنگ,کارت,بانک,,
  • جالب و خواندنی


     

     


     

     

     

    اینجا ؛ همه ی نسل ها ؛ نسل سوخته هستند ...

     

     

     

     

     

    فقط درصد سوختگی فرق می کند و محــلّ سوختگی ...

     

     


     

     

     

     

     

    خاطراتت صف کشیده اند !

     

     

     

     

     

    یکی پس از دیگری ...

     

     

     

     

     

    حتی بعضی هاشان آنقدر عجولند که صف را بهم زده اند !!

     

     

     

     

     

    و من ...

     

     

     

     

     

    فرار می کنم

     

     

     

     

     

    ...از فکر کردن به تو

     

     

     

     

     

    مثل رد کردن آهنگی که ...

     

     

     

     

     

    خیلی دوستش دارم خیلی !!!

     

     


     

     

     

     

     

    به سلامتی‌ اونایی که تا میان دخالت کنن همه بهشون میگن تو یکی‌ دیگه خفه شو !

     

     


     

     

     

     

     

    میدونی کی میفهمی قلبت شکسته؟

     

     

     

     

     

    وقتی که جز دود چیزی از گلوت پایین نره.............

     

     

     

     

     

    این یعنی اوج درد...

     

     

     

     

     

    نهایت شکستن......

     

     

     

     

     

     

     

    تو از آدم ها بیزاری ؟

     

     

     

     

     

    من از آدم ها متنفر نیستم . ولی احساس بهتری دارم وقتی اطرافم نیستند...

     

     

     

     

     

    چارلز بوکوفسکی

     

     


     

     

     

     

     

    ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ

     

     

     

     

     

    ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺧﺴﺘﻪ ﻧﯿﺴﺖ

     

     

     

     

     

    ﺷﺎﯾﺪ

     

     

     

     

     

    ﺟﺎﯾﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻓﺘﻦ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ

     

     


     

     

     

     

     

    در لهستان دفن ام کنید

     

     

     

     

     

    من با این حجم له شدگی قطعا متعلق به له ستانم!!!

     

     


     

     

     

     

     

    چشماي تو بسته شدن

     

     

     

     

     

    باز پرِ‌كابوسه دلم

     

     

     

     

     

    چشاتو وا كن عزيزم

     

     

     

     

     

    وگرنه مي پوسه دلم ...

     

     

     

     

     

    مي خوام چشاتو وا كني

     

     

     

     

     

    بازم منو نگاه كني

     

     

     

     

     

    مي خوام توي چشات برام

     

     

     

     

     

    جهنمي بپا كني...

     

     

     

     

     

    هنوز من از دلخوشيام

     

     

     

     

     

    چيزي نگفتم واسه تو

     

     

     

     

     

    چجور بايد ببينم

     

     

     

     

     

    كفن شده لباسِ تو

     

     


     

     

     

     

     

    فک کنم همینجوری نرخ آب و برق و گاز و تلفن بالا بره ، با کپی فیش برق خونمون ، بهمون پناهندگی بدن!!!!!

    javahermarket

    داستان وفاداری یک مرد به زنش

    روزی زنی نزد شیوانا استاد معرفت آمد و به او گفت که همسرش نسبت به او و فرزندانش بی تفاوت شده است و او می ترسد که نکند مرد زندگی اش دلش را به کس دیگری سپرده باشد. شیوانا از زن پرسید :”آیا مرد نگران سلامتی او و خانواده اش هست و برایشان غذا و مسکن و امکانات رفاهی را فراهم می کند !!؟؟ ” زن در پاسخ گفت :” آری در رفع نیاز های ما سنگ تمام می گذارد و از هیچ چیز کوتاهی نمی کند! ” شیوانا تبسمی کرد و گفت :” پس نگران مباش و با خیال آسوده به زندگیت ادامه بده !!!”
    دو ماه بعد دوباره همان زن نزد شیوانا آمد و گفت : “به مرد زندگی اش مشکوک شده است . او بعضی از شب ها به منزل نمی آید و با ارباب جدیدش که زنی جوان ، پولدار و بیوه است صمیمی شده است .
    زن به شیوانا گفت که می ترسد مردش را از دست بدهد.شیوانا از زن در خواست کرد که بی خبر به همراه بچه ها به منزل پدر برود و واکنش همسرش را نزد او گزارش دهد.روز بعد زن نزد شیوانا آمد و گفت شوهرش روز قبل وقتی خسته از سر کار آمده و کسی را در منزل ندیده هراسان و مضطرب همه جا را زیر پا گذاشته تا زن و بچه اش را پیدا کند و دیشب کلی همه را دعوا کرده که چرا بی خبر منزل را ترک کرده اند .
    شیوانا تبسمی کرد و گفت:”نگران مباش!! مرد تو مال توست. آزرش مده و بگذار به کارش برسد. او مادامی که نگران شماست به شما تعلق دارد .”
    شش ماه بعد زن گریان نزد شیوانا آمد و گفت:”ای کاش پیش شما نمی آمدم و همان روز اول جلوی شوهرم را می گرفتم .او یک هفته پیش به خانه ارباب جدیدش یعنی همان زن بیوه رفته و دیگر نزد ما نیامده و این نشانه این است که او دیگر زن و زندگی را ترک گفته و قصد زندگی با آن زن بیوه را دارد .” زن به شدت می گریست و از بی وفایی شوهرش زمین و زمان را دشنام می داد . شیوانا دستی به صورتش کشید و خطاب به زن گفت:”هر چه زوذتر مردان فامیل را صدا بزن و بی مقدمه به منزل آن زن بیوه بروید.حتما بلایی بر سر شوهرت آمده است.”
    زن هراسناک مردان فامیل را خبر کرد و همگی به اتفاق شیوانا به منزل ارباب پولدار رفتند.ابتدا زن بیوه از شوهر زن احساس بی اطلاعی کرد.اما وقتی سماجت شیوانا در وارسی منزل را دید تسلیم شد . سرانجام شوهر زن را در درون چاهی در داخل باغ ارباب پیدا کردند .او را در حالی که بسیار ضعیف و در مانده شده بود از چاه بیرون کشیدند. مرد به محض این که از چاه بیرون آمد به مردان اطراف گفت که سریعا به همسر و فرزندانش خبر سلامتی او را بدهند که نگران نباشند .شیوانا لبخندی زد و گفت:”این مرد هنوز نگران است .پس هنوز قابل اعتماد است و باید حرفش را باور کرد .” بعد مشخص شد که زن بیوه هر چه تلاش کرده که مرد را فریب دهد موفق نشده است و به خاطر وفاداری مرد او را درون چاه زندانی کرده بود .

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: جمعه 7 مهر 1391برچسب:زن,مرد,لبخند,شیوانا,همسر,فرزند,سلامتی,وفاداری,بیوه,تبسم,محض,معرفت,داستان,
  • نمک نشناس واه واه شوهر به این نمک نشناسی!!!!!

    شوهر مریم چند ماه بود که در بیمارستان بسترى بود. بیشتر وقت‌ها در کما بود و گاهى چشمانش را باز مى‌کرد و کمى هوشیار مى‌شد. امّا در تمام این مدّت، مریم هر روز در کنار بسترش بود.

    یک روز که او دوباره هوشیاریش را به دست آورد از مریم خواست که نزدیک‌تر بیاید. مریم صندلیش را به تخت چسباند و گوشش را نزدیک دهان شوهرش برد تا صداى او را بشنود.

    شوهر مریم که صدایش بسیار ضعیف بود در حالى که اشک در چشمانش حلقه زده بود به آهستگى گفت: «تو در تمام لحظات بد زندگى در کنارم بوده‌اى. وقتى که از کارم اخراج شدم تو کنار من نشسته بودى. وقتى که کسب و کارم را از دست دادم تو در کنارم بودى. وقتى خانه‌مان را از دست دادیم، باز هم تو پیشم بودى.

    الان هم که سلامتیم به خطر افتاده باز تو همیشه در کنارم هستى. و مى‌دونى چى می‌خوام بگم؟»

    مریم در حالى که لبخندى بر لب داشت گفت: «چى مى‌خواى بگى عزیزم؟»

    شوهر مریم گفت: «فکر مى‌کنم وجود تو براى من بدشانسى میاره!»

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: چهار شنبه 21 تير 1391برچسب:نمک نشناس,همسر,شوهر,سلامتی,لحظات,مریم,اهستگی,زندگی,صدا,
  • صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 154 صفحه بعد


    narvan1285

    نارون

    narvan1285

    http://narvan1285.loxblog.ir

    یک نفس تا خدا

    چگونه انرژی مثبت بدهیم

    یک نفس تا خدا

    ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

    یک نفس تا خدا