یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

تو نخواستی سيبو از من

حیف ازاون همه قدمها
که به پای ِ تو سپردم

تا رسیدم ته ِ کوچه
تو نگاهت ، کم آوردم

حالا دیگه خاطرت نیست
رنگ ِچشمای ِ خمارم
حیف اشکام که هنوزم
من از اون چشما می بارم
از ته ِدل توی ِ شبها
واسه تو آهی کشیدم

منو تا فرداکشوندی
اومدم، چیزی ندیدم

حیف ِ اون شب که پروندی
منو از یه خواب رنگی

حیف ِعشق نیمه کارم
که حالا با هاش می جنگی

حیفِ آهم که گرفتش
تو رو تو دستای زخمیش

حیف قلب ِبی پناهم
که نمی تونی بفهمیش

حیف ِچشمام ، حیفِ لبهام
حیف از اون تک تک ِحرفام

حیف که دستامو گرفتی
ولی باز تنهای تنهام

از درخت بالا که رفتم
حیف که می گفتی عجیبم

حیف پاهای برهنم
حیف از اون نخورده سیبم
تو نخواستی سیبو از من
تا نشیم آدم و حوّا

توبهشتمون بمونیم
نیارن مارو به دنیا

حیف دنیا که واسه ما
همه ی راها رو بسته

من هنوز خیره به سیبم
تو پریشونی و خسته
حیف آدم حیف حوّا
حیف از اون نخواسته دنیا

خواستی تو بهشت بمونیم
به جهنم اومدیم ما

javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: شنبه 20 آبان 1391برچسب:حیف,چشم,انتظار,پناه,عجیب,نیاز,فروشگاه اینترنتی,ادم,حوا,دنیا,جهنم,
  • می دونم دوستم نداری ...

    می دونم دوستم نداری می دونم منو نمی خوای

    اونقدَر بدم برا تو ، که تو خوابمم نمی یای!

    می دونم خیلی حقیرم واسه داشتن دل تو

    نمیخوای که باشم هرگز حتی لحظه ای برا تو

    می دونم هیچی ندارم واسه دادن به تو نازم

    ولی خُب جونمو آخر ، پای عشق تو می بازم

    می دونی خیلی می خوامت توُ تمامه لحظاتم

    من وفادار به عشقم تا همیشه من باهاتم

    تو فقط اینو بدون که ، تا ابد دل به تو دادم

    تو تپش دادی به قلبم ، اینو من دارم به یادم

    اگه شد روزی دوباره تو شدی تنهای تنها

    اگه دنیای تو پُر شد از همه دردا و غمها

    تو بدون که من همیشه پای عشق ِ تو نشستم

    دلمو واسه نگاهت رو همه آدما بستم

    اگه زنده بودم اون روز ، تو بیا بازم کنارم

    من واسه داشتن چشمات تا همیشه بی قرارم

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: شنبه 20 آبان 1391برچسب:چشم,درد,همیشه,قلب,تنها,بی قرار,وفادار,
  • در گیر و گدار این سکوت

    در گیر و گدار این سکوت

    تنهایی هم دردیست که بر درد های دگر می افزاید

    دریغا نه درمانی

    نه لبخندی

    نه حتی گریه ای

    که سر لوحه دل ما را به سخنی بیا راید

    حال این دل عاشق

    که عشق هم از هر صدایی بی صدا تر است

    در این بی رنگی سکوت

    هیچ اعتراضی را به فریاد نمی الاید

    صبر

    تلخ است

    سخت است

    با این رنج بی دریغ و جهل بی دلیل

    طلوع ازدی ما

    شاید هرگز نمی اید

    ز مخمصه برون جستن

    که نه به از خویش گریختن

    بل شاید همان عشق است

    که در این تنهای و سکوت

    ترانه زندگی را به امید می سراید!!

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: شنبه 20 آبان 1391برچسب:زندگی,اعتراض,تلخ,سخت,فریاد,لبخند,گریه,درمان,دریغ,تنها,سکوت,ترانه,زندگی,
  • چرا....!

    کاش تو تمام لحظه هایی که نگاهت همچون همنواز تمامی لحظه هایم کنارم بود میتونستم بگم وقتی نباشی تمومه واسم دنیا اما هر بارم که گوشه ای و به بهونه ای خواستم تلنگری از هیاهوی این دل سراسر بارونی رو بهت بگم...

    فقط خنده روی لبهام و که تزیینی برای گم کردن درد این جزیره تنهایی هام بود رو میددی و به مزحکه میگرفتی بازی عشقی رو که در هر لحظه از لحظه های بی تو بودنم شروع به ساختن بهشتی که با تو اومدنت برای همیشه و حالایی که به انتظار برگشتنتم هنوز هم...

    کاش میدونستم فردایی هم هست که تمام زیبایی ها و قشنگی با هم بودنمون رو نشون کرده که تو یه چشم به هم زدنی به راحتی شکارش کنه و منو تو تمام این مدت فقط با تمام خاطرات تو و با تو بودنم و فقط یک سوال تنها بزاره....

    اون سوال هم چیزی نیست جز...

    چرا....! و به کدامین گناه....!

    کاش که فقط یادی کنی از این دل طوفان زده بارونی....

    که هنوز هم به یادت زنده ام....

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: شنبه 20 آبان 1391برچسب:کدامین,گناه,طوفان,قشنگی,تنها,سوال,هیاهو,زیبایی,همنواز,بارون,
  • آرزوی نقش بر آب

    در من غم بيهودگيها مي زند موج

    در تو غرور از توان من فزونتر

    در من نيازي مي كشد پيوسته فرياد

    در تو گريزي مي گشايد هر زمان پر

    اي كاش در خاطر گل مهرت نمي رست

    اي كاش در من آرزويت جان نمي يافت

    اي كاش دست روز و شب با تار و پودش

    از هر فريبي رشته عمرم نمي بافت

    انديشه روز و شبم پيوسته اين است

    ‌من بر تو بستم دل ؟

    دريغ از دل كه بستم

    افسوس بر من، گوهر خود را فشاندم

    در پاي بتهائي كه بايد مي شكستم

    اي خاطرات روزهاي گرم و شيرين

    ديگر مرا با خويشتن تنها گذاريد

    در اين غروب سرد دردانگيز پائيز

    با محنتي گنگ و غريبم واگذاريد

    اينك دريغا آرزوي نقش بر آب

    اينك نهال عاشقي بي برگ و بي بر

    در من،

    غم بيهودگيها مي زند موج

    در تو،

    غروري از توان من فزونتر

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: شنبه 20 آبان 1391برچسب:غرور,اندیشه,ارزو,شب,تار,پود,فریب,رشته,دریغ,غریب,موج,بی برگ,بیهوده,
  • تنهایی ام...

    وقتی خدا نمی وزد از آسمان من
    کافر شده تمام زمین و زمان من
    قهوه نریز_فال مرا بی سبب نگیر
    شیطان نشسته است،ته استکان من
    هذیان نگفته ام_نه ببین مست نیستم
    بوی شراب میدهد آیا دهان من؟
    نعشم میان کوچه ی تاریک شهر ماند
    (عو)میکشد سگی که جوید استخوان من...
    (عو)میکشد سگی که همین جا بزرگ شد
    با خرده های ریخته از تکه نان من
    من مانده ام به یاد تو یا اینکه مرده ام
    آخر خدای قادر نامهربان من!!
    در سجده توبه کردم و شعرم سپید شد!!
    تنهایی ام
    با این شعر
    شروع نمیشود
    با این شعر هم
    به پایان
    نمیرسد....
    من
    سالهاست که شاعرم!!!!!

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: شنبه 20 آبان 1391برچسب:شعر,نامهربان,تنهایی,سجده,نان,سگ,دهان,مست,اسمان,زمان,دهان,سیب,
  • تقدیم به امام زمان (عج)

    تو سحر کنی از این غم نظری به زیر پا کن
    می رود غم دل من نگهی به این گدا کن
    تویی ای شفای مسکین ز فراق تو مریضم
    توبیا به درد من را نگری به این شفا کن
    تویی ای ندای رحمت دنیا پر از سیاه است
    تو بیا به قلب من را آمدی مرا صدا کن
    تویی ای کلام حکمت که پیام تو فرج است
    تو بیا به قبر من را نظری به این دعا کن
    تویی ای ظهور رحمت دنیا تو را می خواهد
    تو بیا به جمکرانت دل من پر از دوا کن
    تویی ای شهاب رحمت ز دو دیده خون فشانم
    تو بیا به عاشقان را نظری به این گدا کن
    تقدیم به امام زمان (عج)

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: شنبه 20 آبان 1391برچسب:کلام,ندا,رحمت,جمکران,زملن,مهدی,امام,دیده,خون,دعا,ظهور,کلام,سیاه,مریض,دعا,شهاب,,
  • چشم انتظار

    امشب دلم را می تکانم پیش پایت
    چیزی ندارم من بجز این دل برایت

    امشب گلوی زخمی ام را می سرایم
    یعنی تمام غربتم را در هوایت

    می خواهم امشب سالها خاموشی ام را
    آرام بـــــردارم بــــــریزم در صـــــــــدایت

    ای با دل من آشناتر از من ای خوب
    دیری است تنها مانده اینجا آشنایت

    دیری است بی تو کلبه ام تاریک مانده است
    بگشـــــای بر من روزنـــــی از چشــم هایت

    چشم انتظار چشم زیبای تو تا چند
    تا چند محــــروم از نگاه دلــــربایت

    بر من اگر یک لحظه می تابید چشمت
    در زیر شمشیر تو می گشتم فدایت

    وقتی نگاه شرقی ات می بارد از مـــهر
    من کیستم؟ خورشید می افتاد به پایت

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: شنبه 20 آبان 1391برچسب:نگاه,دلبر,تاریک,چشم,خاموشی,اشنا,زیبا,امشب,دل,تکان,غربت,اشنا,کلبه,شمشیر,,
  • زن

    از هنگامی که خداوند مشغول خلق کردن زن بود، شش روز می گذشت.
    فرشته ای ظاهر شد و عرض کرد:چرا این همه وقت صرف این یکی می فرمایید ؟
    خداوند پاسخ داد:دستور کار او را دیده ای ؟
    او باید کاملا" قابل شستشو باشد، اما پلاستیکی نباشد.

    باید دویست قطعه متحرک داشته باشد، که همگی قابل جایگزینی باشند.
    باید بتواند با خوردن قهوه تلخ بدون شکر و غذای شب مانده کار کند.
    باید دامنی داشته باشد که همزمان دو بچه را در خودش جا دهد و وقتی از
    جایش بلند شد ناپدید شود.

    بوسه ای داشته باشد که بتواند همه دردها را، از زانوی خراشیده گرفته تا
    قلب شکسته، درمان کند.
    و شش جفت دست داشته باشد.
    فرشته از شنیدن این همه مبهوت شد.
    گفت:شش جفت دست ؟ امکان ندارد ؟
    خداوند پاسخ داد:فقط دست ها نیستند. مادرها باید سه جفت چشم هم داشته
    باشند.
    -این ترتیب، این می شود یک الگوی متعارف برای آنها.

    خداوند سری تکان داد و فرمود:بله.
    یک جفت برای وقتی که از بچه هایش می پرسد که چه کار می کنید،
    از پشت در بسته هم بتواند ببیندشان.
    یک جفت باید پشت سرش داشته باشد که آنچه را لازم است بفهمد !!
    و جفت سوم همین جا روی صورتش است که وقتی به بچه خطاکارش نگاه کند،
    بتواند بدون کلام به او بگوید او را می فهمد و دوستش دارد.

    فرشته سعی کرد جلوی خدا را بگیرد.
    این همه کار برای یک روز خیلی زیاد است. باشد فردا تمامش بفرمایید .
    خداوند فرمود:نمی شود !!
    چیزی نمانده تا کار خلق این مخلوقی را که این همه به من نزدیک است،
    تمام کنم.
    از این پس می تواند هنگام بیماری، خودش را درمان کند، یک خانواده را با
    یک قرص نان سیر کند و یک بچه پنج سال را وادار کند دوش بگیرد.

    فرشته نزدیک شد و به زن دست زد.
    اما ای خداوند، او را خیلی نرم آفریدی .
    بله نرم است، اما او را سخت هم آفریده ام. تصورش را هم نمی توانی بکنی
    که تا چه حد می تواند تحمل کند و زحمت بکشد .
    فرشته پرسید:فکر هم می تواند بکند ؟
    خداوند پاسخ داد:نه تنها فکر می کند، بلکه قوه استدلال و مذاکره هم دارد
    .
    آن گاه فرشته متوجه چیزی شد و به گونه زن دست زد.
    ای وای، مثل اینکه این نمونه نشتی دارد. به شما گفتم که در این یکی
    زیادی مواد مصرف کرده اید.
    خداوند مخالفت کرد:آن که نشتی نیست، اشک است.
    فرشته پرسید:اشک دیگر چیست ؟
    خداوند گفت:اشک وسیله ای است برای ابراز شادی، اندوه، درد، نا امیدی،
    تنهایی، سوگ و غرورش.
    فرشته متاثر شد.
    شما نابغه اید ای خداوند، شما فکر همه چیز را کرده اید، چون زن ها
    واقعا" حیرت انگیزند.
    زن ها قدرتی دارند که مردان را متحیر می کنند.

    همواره بچه ها را به دندان می کشند.
    سختی ها را بهتر تحمل می کنند.
    بار زندگی را به دوش می کشند،
    ولی شادی، عشق و لذت به فضای خانه می پراکنند.
    وقتی می خواهند جیغ بزنند، با لبخند می زنند.
    وقتی می خواهند گریه کنند، آواز می خوانند.
    وقتی خوشحالند گریه می کنند.
    و وقتی عصبانی اند می خندند.
    برای آنچه باور دارند می جنگند.

    در مقابل بی عدالتی می ایستند.
    وقتی مطمئن اند راه حل دیگری وجود دارد، نه نمی پذیرند.
    بدون کفش نو سر می کنند، که بچه هایشان کفش نو داشته باشند.
    برای همراهی یک دوست مضطرب، با او به دکتر می روند.
    بدون قید و شرط دوست می دارند.

    وقتی بچه هایشان به موفقیتی دست پیدا می کنند گریه می کنند و و قتی
    دوستانشان پاداش می گیرند، می خندند.
    در مرگ یک دوست، دل شان می شکند.
    در از دست دادن یکی از اعضای خانواده اندوهگین می شوند،
    با اینحال وقتی می بینند همه از پا افتاده اند، قوی، پابرجا می مانند.
    آنها می رانند، می پرند، راه می روند، می دوند که نشانتان بدهند چه قدر
    برایشان مهم هستید.

    قلب زن است که جهان را به چرخش در می آورد
    زن ها در هر اندازه و رنگ و شکلی موجودند می دانند که بغل کردن و
    بوسیدن می تواند هر دل شکسته ای را التیام بخشد
    کار زن ها بیش از بچه به دنیا آوردن است، آنها شادی و امید به ارمغان
    می آورند. آنها شفقت و فکر نو می بخشند
    زن ها چیزهای زیادی برای گفتن و برای بخشیدن دارند

    خداوند گفت:این مخلوق عظیم فقط یك عیب دارد
    فرشته پرسید:چه عیبی ؟
    خداوند گفت:قدر خودش را نمی داند

    javahermarket

    معنای لطیف عشق را فهمیدم

    گفتی که به احترام دل باران شو باران شدم وبه روی گل تابیدم

    گفتی که ببوس روی نیلوفر ازعشق تو گونه های او بوسیدم

    گفتی که ستاره شو دلی روشن کن من هم چو گل ستاره هاتابیدم

    گفتی که برای باغ دل پیچک باش بریاسمن نگاه تو پیچیدم

    گفتی که برای لحظه ای دریا شو دریاشدم وتو را به ساحل دیدم

    گفتی که بیا ولحظه ای مجنون باش مجنون شدم وز دوریت نالیدم

    گفتی که شکوفه کن به فصل پاییز گل دادم وبا ترنمت روییدم

    گفتی که بیا واز وفایت بگذر از لهجه بی وفاییت رنجیدم

    گفتم که بهانه ات برایم کافیست معنای لطیف عشق را فهمیدم

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: شنبه 20 آبان 1391برچسب:لطیف,زیبا,بهانه,لهجه,بی وفا,یاسمن,ستاره,گل,نیلوفر,شکوفه,ترنم,عشق,

  • narvan1285

    نارون

    narvan1285

    http://narvan1285.loxblog.ir

    یک نفس تا خدا

    یک نفس تا خدا

    یک نفس تا خدا

    ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

    یک نفس تا خدا