یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

فصل بهار

مـژده ای مـرغ چـمـن، فصل بهار آمد باز

مـوسـم مـی‏زدن و بـوس و کـنار آمد باز

وقـت پـژمـردگـی و غـمـزدگـی آخـر شد

روز آویــخــتــن از دامــن یــار آمــد بــاز

مـردگـیـهـا و فـرو ریـخـتـگـیـهـا بـشـدنـد

زندگیها به دو صد نقش و نگار، آمد باز

زردی از روی چمن بار فرابست و برفت

گـلـبـن از پـرتـو خـورشـید به بار آمد باز

ساقی و میکده و مُطرب و دست افشانی

بـه هـوای خَم گـیـسـوی نـگـار آمـد بـاز

گـر گـذشتی به درِ مدرسه، با شیخ بگو:

پـی تـعـلـیـم تـو، آن لـالـه عـذار آمد باز

دکـه زُهـد بـبـنـدیـد در این فصل طَرب

کـه بـه گـوش دلِ مـا نـغـمـه تـار آمد باز

javahermarket

فصل بهار باده در دست و لب بر لب يار

حـبـذا پـای گـل و صـبـحـدم و فـصـل بهار

باده در دست و هوا در سر و لب بر لب یار

بــی رخ یـار هـوای گـل و گـلـزارم نـیـسـت

زانـکـه بـا دسـت نـسـیـم چـمـن و بوی بهار

هـمـه بـتـخـانهٔ چین نقش و نگارست ولیک

اهـل مـعـنـی نـپـرسـتـنـد مـگـر نـقـش نـگار

در دل تـنـگ مـن آمد غم و جز یار نیافت

اوسـت کـانـدر حـرم عـشـق تو می‌یابد بار

ســکــه روی مــرا نــقــش نـبـیـنـی زانـروی

کـه درسـتـسـت کـه چـشـمت نبود بر دینار

خـرم آنـروز کـه مـن بـوسـه شـمارم ز لبت

گـر چـه بـیـرون ز قـیـامـت نـبـود روز شـمار

گــفــتـی از لـعـل لـبـت کـام بـر آرم روزی

چـون مـراد مـن دلـسـوخـتـه ایـنـست برآر

از مــیــانـت چـو کـمـر مـیـل کـنـارسـت مـرا

گـر چـه بـی زر ز مـیـانـت نتوان جست کنار

گـر بـتـیـغـش بـزنـی روی نـپـیـچـد خـواجو

کـه دلـش را سـر یارست و تنش را سر دار

javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:دلنوشته,لعل,بوسه,دینار,قیامت,حرم,عشق,دلسوخته,خواجو,سردار,دل,تیغ,نقش ,نگار,بهار,
  • صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 154 صفحه بعد


    narvan1285

    نارون

    narvan1285

    http://narvan1285.loxblog.ir

    یک نفس تا خدا

    فصل بهار

    یک نفس تا خدا

    ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

    یک نفس تا خدا