یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

نبودنت چه ها کرد با دیشبم

سلام عزیز دلم دلم انقده برات تنگ شده که نگو . ای خدا دلم لک زده برای عزیزم گفتنت شده

وای فرشته شبا انقده دلم میگیره حالا که نیستی روزام به زور شب میشه

شبام هم که خواب نداره کجای اخه رفتی با حرفا رنگ عوض کردی توی که دم از یک زنگی میزدی اصلا مهم نیست انتخابت چیه هییییییییییییییییی

می دونم اخر قصه منو تو تنهای منه

وای خدا بی معرفت یه خدا حافظی می کردی درسته هم رنگه باباتینا شدی ولی بد نیست یاد رنگ قبلتم باشی

من که دیگه جون نموندش

میگی چرا خب نصفه تنم پیشم نیست پاره تنم گمشده

چرا که دیگه حالا که اشکم رو نامه هاته تو هم داری به حرفت بابات گوش می دی

هیییییییییییییی

اشکال نداره من همیشه تنها بودم بازم می مونم تو نگران پدرت باش عشقم بیا بهم یه قول بده دیگه به خاطم جلو رو بابات واینسا گناه داره

هرچی گفت بگو چشم گور بابای منو احسایم گوره بابای بعد من تو خوش باشی من خوشم خاطراتت

.

رفتی فکر کردی میشه با خاطراتت ساده به بقییه زندگی ادامه داد

رفتی حالا جات خالی شده . به کسی هم جرئت نمیدم جای تو بشینه مثل تو یکی واسم اونوم خودتی اگه تو نیومدی پس کسی هم حق نداره بیاد

وای خدام فرشتمو به تو میسپارم

نذاری یکی اشک تو چشاش بیاره الان که با خانوادش خوشه بذار خوش باشه این خوشی ها رو براش زیاد کن

بذار بازم من از یادش برم بذار من یادش نیوفتم مثل قبلا بذار ساده بگذره

بذار من باشم غم درونم به اون…

گلم دیشب نفهمیدم بی تو چطوری سر شد 7 ساعت مثل 100000 دقیقه برام گذشت.بی تو گذشت شبام همیشه با تو سر می شد قد 10 ثانیه هم نمیشد کله 7 ساعت

شرمنده سر درد دارم نمی تونم ادامه بدم مواظب خودت باشیاااا دیگه نگمااا



javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: چهار شنبه 17 آبان 1391برچسب:دلنوشته,عاشقانه,اشکال,نصف,معرفت,خدا,احساس,تنها,رنگ,لک,مهم,عزیزم,
  • عشق یعنی ??

    عشق یعنی راه رفتن زیر باران

    عشق یعنی من می روم تو بمان

    عشق یعنی آن روز وصال

    عشق یعنی پای معشوق سوختن

    عشق یعنی چشم را به در دوختن

    عشق یعنی جان می دهم در راه تو

    عشق یعنی دستانه من دستانه تو

    عشق یعنی مریمم دوستت دارم تورو

    عشق یعنی اسم تو واسم میاره تب

    عشق یعنی انقباظو انبصاط

    عشق یعنی درده من درده کتاب

    عشق یعنی زندگیم وصله به توست

    عشق یعنی قلب من در دست توست

    عشق یعنی عشقه من زیبای من

    عشق یعنی عزیزم دوستت دارم

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: شنبه 22 مهر 1391برچسب:عشق,عاشق,دلنوشته,تاهایی,یعنی,عزیزم,دوستت,زندگی,انظباط,قلب,مریم,باران,جان,
  • آرزوی دو همسر 60 ساله

    یک زوج انگلیسی در اوایل 60 سالگی، در یک رستوران کوچیک رمانتیک سی و پنجمین سالگرد ازدواجشان را جشن گرفته بودن.

    ناگهان یک پری کوچولوِ قشنگ سر میزشون ظاهر شد و گفت:چون شما زوجی اینچنین مثال زدنی هستین و درتمام این مدت به هم وفادارموندین ،
    هر کدومتون می تونین یک آرزو بکنین.
    خانم گفت: اووووووووووووووووه ! من می خوام به همراه همسر عزیزم، دور دنیا سفر کنم.
    پری چوب جادووییش رو تکون داد و ...اجی مجی لا ترجی


    دو تا بلیط برای خطوط مسافربری جدید و شیک QM2در دستش ظاهر شد.

    حالا نوبت آقا بود، چند لحظه با خودش فکر کرد و گفت:

    باید یه جوری از شر زن پیرم خلاص بشم باید یه دختر خوشگل گیرم بیاد و بعد با کمال پر رویی گفت : خب، این خیلی رمانتیکه ولی چنین موقعیتی فقط یک بار در زندگی آدم اتفاق می افته ، بنابر این، خیلی متاسفم عزیزم ولی آرزوی من اینه که همسری 30 سال جوانتر از خودم داشته باشم.
    خانم و پری واقعا نا امید شده بودن ولی آرزو، آرزوه دیگه

    پری چوب جادوییش و چرخوند و.........

    اجی مجی لا ترجی

    و آقا 92 ساله شد!


    خانمش تا چشمش به صورت پر از چروک و دستان لرزان همسر پیرش افتاد از جاش بلافاصله بلند شد و گفت تو دیگه همسر من نیستی پیرمرد !!

    مرد با چشمانی گریان بدنبال همسرش با پشتی خمیده می دوید و می گفت : من عاشقتم !!! حتما پیرمرد این جمله حکیم ارد بزرگ رو نشنیده بود که : مردی که همسرش را به درشتی بیرون می کند ، به اشک به دنبالش خواهد دوید .

    javahermarket

    عشقم ناراحت نباش...

    عشقم ناراحت نباش اگه دیگه بهت نمیزنگم یا اس 

                   نمیدم  ناراحت نباش اگه  دیگه به دیدنت نمیام 

    آخه...

    اخه یاد گرفتم

    یاد گرفته ام که چگونه بی صدا بگریم

    یاد گرفته ام که هق هق گریه هایم را با بالشتم ..بی صدا کنم

    عزيزم تو نگرانم نشو !! 

    یاد گرفتم

    یاد گرفته ام چگونه با تو باشم بی آنکه تو باشی !

    یاد گرفته ام ....نفس بکشم بدون تو......و به یاد تو !

    یاد گرفته ام که چگونه نبودنت را با رویای با تو بودن...

    و جای خالی ات را با خاطرات با تو بودن پر کنم !

    عزيزم تو نگرانم نشو !!

    همه چیز را یاد گرفته ام !

    یاد گرفته ام که بی تو بخندم.....

    یاد گرفته ام بی تو گریه کنم...و بدون شانه هایت....!

    یاد گرفته ام ...که دیگر عاشق نشوم به غیر تو !

    یاد گرفته ام که دیگر دل به کسی نبندم ....

    و مهمتر از همه یاد گرفتم که با یادت زنده باشم و زندگی کنم !

    اما هنوز یک چیز هست ...که یاد نگر فته ام ...

    که چگونه.....!

    برای همیشه خاطراتت را از صفحه دلم پاک کنم ...

    و نمی خواهم که هیچ وقت یاد بگیرم ....

    عزيزم تو نگرانم نشو !!

    فراموش کردنت را هیچ وقت یاد نخواهم گرفت ...

          

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: چهار شنبه 5 مهر 1391برچسب:عزیزم,عشق,خاطرات,هنوز,نگران,صفحه,دلم,خاطره,نمی خواهم,فراموش,
  • داستان عشق یک دختر

    سر کلاس درس معلم پرسید:هی بچه ها چه کسی می دونه عشق چیه؟

    هیچکس جوابی نداد همه ی کلاس یکباره ساکت شد همه به هم دیگه نگاه می کردند ناگهان لنا یکی از بچه های کلاس آروم سرشو انداخت پایین در حالی که اشک تو چشاش جمع شده بود. لنا 3 روز بود با کسی حرف نزده  بود بغل دستیش نیوشا موضوع رو ازش پرسید .بغض لنا ترکید و شروع کرد به گریه کردن معلم اونو دید و

    گفت:لنا جان تو جواب بده دخترم عشق چیه؟

    لنا با چشمای قرمز پف کرده و با صدای گرفته گفت:عشق؟

    دوباره یه نیشخند زدو گفت:عشق... ببینم خانوم معلم شما تابحال کسی رو دیدی که بهت بگه عشق چیه؟

    معلم مکث کردو جواب داد:خب نه ولی الان دارم از تو می پرسم

    لنا گفت:بچه ها بذارید یه داستانی رو از عشق براتون تعریف کنم تا عشق رو درک کنید نه معنی شفاهیشو حفظ کنید

    و ادامه داد:من شخصی رو دوست داشتم و دارم از وقتی که عاشقش شدم با خودم عهد بستم که تا وقتی که نفهمیدم از من متنفره بجز اون شخص دیگه ای رو توی دلم راه ندم برای یه دختر بچه خیلی سخته که به یه چنین عهدی عمل کنه. گریه های شبانه  و دور از چشم بقیه به طوریکه بالشم خیس می شد اما دوسش داشتم بیشتر از هر چیز و هر کسی حاضر بودم هر کاری براش بکنم هر کاری...

    من تا مدتی پیش نمی دونستم که اونم منو دوست داره ولی یه مدت پیش فهمیدم اون حتی قبل ازینکه من عاشقش بشم عاشقم بوده چه روزای قشنگی بود  sms بازی های شبانه صحبت های یواشکی ما باهم خیلی خوب بودیم عاشق هم دیگه بودیم از ته قلب همدیگرو دوست داشتیم و هر کاری برای هم می کردیم من چند بار دستشو گرفتم یعنی اون دست منو گرفت خیلی گرم بودن عشق یعنی توی سردترین هوا با گرمی وجود یکی گرم بشی عشق یعنی حاضر باشی همه چیزتو بهخاطرش از دست بدی عشق یعنی از هر چیزو هرکسی به خاطرش بگذری اون زمان خانواده های ما زیاد باهم خوب نبودن اما عشق من بهم گفت که دیگه طاقت ندارم و به پدرم موضوع رو گفت پدرم ازین موضوع خیلی ناراحت شد فکر نمی کرد توی این مدت بین ما یه چنین احساسی پدید بیاد ولی اومده بود پدرم می خواست عشق منو بزنه ولی من طاقت نداشتم نمی تونستم ببینم پدرم عشق منو می زنه رفتم جلوی دست پدرم و گرفتم پدر منو بزن اونو ول کن خواهش می کنم بذار بره بعد بهش اشاره کردم که برو اون گفت لنا نه من نمی تونم بذارم که بجای من تورو بزنه من با یه لگد اونو به اونطرف در پرتاب کردم و گفتم بخاطر من برو ... و اون رفت و پدرم منرو به رگبار کتک بست عشق یعنی حاضر باشی هر سختی رو بخاطر راححتیش تحمل کنی.بعد از این موضوع عشق من رفت ما بهم قول داده بودیم که کسی رو توی زندگیمون راه ندیم اون رفت و ازاون به بعد هیچکس ازش خبری نداشت اون فقط یه نامه برام فرستاد که توش نوشته شده بود: لنای عزیز همیشه دوست داشتم و دارم من تا آخرین ثانیه ی عمر به عهدم وفا می کنم منتظرت می مونم شاید ما توی این دنیا بهم نرسیم ولی بدون عاشقا تو اون دنیا بهم می رسن پس من زودتر می رمو اونجا منتظرت می مونم خدا نگهدار گلکم مواظب خودت باش  

    دوستدار تو (ب.ش)

    لنا که صورتش از اشک خیس بود نگاهی به معلم کردو گفت: خب خانم معلم گمان می کنم جوابم واضح بود

    معلم هم که به شدت گریه می کرد گفت:آره دخترم می تونی بشینی

    لنا به بچه ها نگاه کرد همه داشتن گریه می کردن ناگهان در باز شد و ناظم مدرسه داخل شدو گفت: پدرو مادر لنا اومدن دنبال لنا برای مراسم ختم یکی از بستگان

    لنا بلند شد و گفت: چه کسی ؟

    ناظم جواب داد: نمی دونم یه پسر جوان

    دستهای لنا شروع کرد به لرزیدن پاهاش دیگه توان ایستادن نداشت ناگهان روی زمین افتادو دیگه هم بلند نشد

    آره لنای قصه ی ما رفته بود رفته بود پیش عشقش ومن مطمئنم اون دوتا توی اون دنیا بهم رسیدن...

     

    بچه هاحتمامعنی عشقوبااین داستان فهمیدید........


    javahermarket

    صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 154 صفحه بعد


    narvan1285

    نارون

    narvan1285

    http://narvan1285.loxblog.ir

    یک نفس تا خدا

    نبودنت چه ها کرد با دیشبم

    یک نفس تا خدا

    ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

    یک نفس تا خدا