یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

خیال کهنه

امشب خیال زخمی من پر کشیده است

سمت جنوب شرقی چشمت پریده است

امشب در این اتاق پر از خاطرات تو

چفیه، پلاک نقش تو را خوش تنیده است

هرچند قاب خاطره در هم شکست از آه!

از روزگار رفته که حسرت کشیده است

می خواهم از تو آه ... نگویم ، نمی شود

این شعر هم که خواب تو را باز دیده است

ای کاش رد پای من از عشق تو گم شود

آه این خیال کهنه کمی نارسیده است

در گرگ و میش خاطره های گذشته باز

javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:گرگ,میش,خیال,عشق,خاطره,حسرت,شرقی,چفیه,شکست,,
  • گل .........

    روزی به دنبال گلی راهی شدم از این کویر

    آن گل نگو خار کویر بود و منم یارش شدم

    از غم دل همراهش شدم

    آن تیغ اول را که زد بر چشم من

    گفتم که سهل باشد برای عشق من

    چون تیغ دوم را بزد بر چشم من

    گفتم کز او خرده مگیر که گل با خارش گل است

    تیغ آخر را که زد بر قلب من

    گفتم که ای معشوق من ،

    این جوانمردی نبود در حق من

    گفتم چرا زین گونه بر قلبم زدی

    گفتا اگر عاشق شدی

    زخم دلم خواهی خوری

    این را که گفت آن گل به من

    دیدم که بر قلبم نهاد از جانب خود گل به من

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:خارش گل,عشق,چشم,جوانمرد,حق,قلب,سهل,همراه,غم,کویر,همراه,,
  • عاشق خویش فراموش مکن

    عاشقی محنت بسیار کشید
    تا لب دجله به معشوقه رسید
    نشده از گل رویش سیراب
    که فلک دسته گلی داد باب
    نازنین چشم بشط دوخته بود
    فارغ از عاشق دل سوخته بود
    گفت وه وه چه گل رعنا ئیست
    لایق دست چو من زیبائیست
    زین سخن عاشق معشوقه پرست
    جست در آب چو ماهی از شست
    خوانده بود این مثل آنمایهء ناز
    که نکویی کن و در آب انداز
    باری آن عاشق بیچاره چو بط
    دل بدریا زد و افتاد بشط
    دید آبیست فراوان ودرست
    بنشاط آمد ودست از جان شست
    دست وپایی زد و گل را بربود
    سوی دلدارش پر تاب نمود
    گفت کای آفت جان سنبل تو
    ما که رفتیم بگیر این گل تو
    بکنش زیب سر ای دلبر من
    یاد آبی که گذشت از سر من
    جز برای دل من بوش مکن
    عاشق خویش فراموش مکن
    خود ندانست مگر عاشق ما
    که ز خوبان نتوان جست وفا
    عاشقان را همه گر آب برد
    خوبرویان همه را خواب برد

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:عاشق,بساط,دلنوشته,عاشقانه,بیچاره,فراوان,دلدار,دلبر,فراموش,خوبرو,فلک,نازنین,
  • به تو...

    به تو دست‌می‌سايم و جهان را درمی‌يابم،
    به تو می‌انديشم
    و زمان را لمس‌می‌کنم
    معلق و بی‌انتها
    عريان.


    می‌وزم، می‌بارم، می‌تابم.
    آسمان‌ام
    ستاره‌گان و زمين،
    و گندم عطر آگینی که دانه می بندد
    رقصان
    در جانِ سبزِ خويش.
    از تو عبورمی‌کنم
    چنان که تُندری از شب.ــ
    می‌درخشم
    و فرومی‌ريزم

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:عبور,تندر,دانه,ستاره,زمین,عطراگین,دانه,بی انتها,لمس,اندیشه,عریان,,
  • یک سبد ستاره چیده ام برای تو

    من همان شبان عاشقم

    سینه چاک و ساکت و غریب

    بی تکلّف و رها

    در خراب دشتهای دور

    ساده و صبور

    یک سبد ستاره چیده ام برای تو

    یک سبد ستاره

    کوزه ای پُر آب

    دسته ای گل از نگاه آفتاب

    یک رَدا برای شانه های مهربان تو!

    در شبان سرد

    چارُقی برای گامهای پُر توان تو

    در هجوم درد...

    من همان بلال الکنم ، در تلفظ تو ناتوان

    وای از این عتاب! آه....

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:سبد,ستاره,شانه,مهربان,افتاب,نگاه,ساده,صبور,ساکت,غریب,کوزه,ستاره,رها,
  • پند بس كن، كه نمی گيرم پند

    باز كن از سر گيسويم بند

    پند بس كن، كه نمی گيرم پند

    در اميد عبثی دل بستن

    تو بگو تا به كی آخر، تا چند

    از تنم جامه برون آر و بنوش

    شهد سوزنده لب هايم را

    تا به كی در عطشی دردآلود

    به سر آرم همه شب هايم را

    خوب دانم كه مرا برده ز ياد

    من هم از دل بكنم بنيادش

    باده ای، كه ز من بی خبری

    باده ای تا ببرم از يادش

    شايد از روزنه چشمی شوخ

    برق عشقی به دلش تافته است

    من اگر تازه و زيبا بودم

    او زمن تازه تری يافته است

    شايد از كام مردی نوشيده است

    گرمی و عطر نفس های مرا

    دل به او داده و برده است ز ياد

    عشق عصيانی و زيبای مرا

    گر تو دانی و جز اينست، بگو

    پس چه شد نامه، چه شد پيغامش

    خوب دانم كه مرا برده ز ياد

    زآنكه شيرين شده از من كامش

    منشين غافل و سنگين و خموش

    مردی امشب ز تو می جويد كام

    در تمنای تن و آغوشی است

    تا نهد پای هوس بر سر نام

    عشق توفانی بگذشته او

    در دلش ناله كنان می ميرد

    چون غريقی است كه با دست نياز

    دامن عشق ترا می گيرد

    دست پيش آر و در آغوشش گير

    اين لبش، اين لب گرمش ای مرد

    اين سر و سينه سوزنده او

    اين تنش، اين تن نرمش، ای مرد

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:چشم,شوخ,بنیاد,شب,یاد,شاید,گرم,اغوش,طوفان,عشق,غریق,دست نیاز,
  • من غریبانه به این خوشبختی می نگرم

    در شب کوچک من ، افسوس

    باد با برگ درختان میعادی دارد

    در شب کوچک من دلهرهء ویرانیست

    گوش کن

    وزش ظلمت را می شنوی ؟

    من غریبانه به این خوشبختی می نگرم

    من به نومیدی خود معتادم

    گوش کن

    وزش ظلمت را می شنوی ؟

    در شب اکنون چیزی می گذرد

    ماه سرخست و مشوش

    و بر این بام که هر لحظه در او بیم فرو ریختن است

    ابرها، همچون انبوه عزاداران

    لحظهء باریدن را گوئی منتظرند

    لحظه ای

    و پس از آن، هیچ.

    پشت این پنجره شب دارد می لرزد

    و زمین دارد

    باز می ماند از چرخش

    پشت این پنجره یک نامعلوم

    نگران من و تست

    ای سراپایت سبز

    دستهایت را چون خاطره ای سوزان، در دستان عاشق من

    بگذار

    و لبانت را چون حسی گرم از هستی

    به نوازش لبهای عاشق من بسپار

    باد ما را با خود خواهد برد

    باد ما را با خود خواهد برد

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:شب,غریبانه,معتاد,مشوق,دلنوشته,زیبا,جالب,خوشبختی,منتظر,زمین,نگران,حس,گرم,باد,سوزان,سبز,نامعلوم,
  • با اجازه ی ناهید پگاه

    رفتم، مرا ببخش و مگو او وفا نداشت

    راهی بجز گريز برايم نمانده بود

    اين عشق آتشين پر از درد بی اميد

    در وادی گناه و جنونم كشانده بود

    رفتم، كه داغ بوسه پر حسرت ترا

    با اشك های ديده ز لب شستشو دهم

    رفتم كه ناتمام بمانم در اين سرود

    رفتم كه با نگفته بخود آبرو دهم


    رفتم مگو، مگو، كه چرا رفت، ننگ بود

    عشق من و نياز تو و سوز و ساز ما

    از پرده خموشی و ظلمت، چو نور صبح

    بيرون فتاده بود به يكباره راز ما


    رفتم كه گم شوم چو يكی قطره اشك گرم

    در لابلای دامن شبرنگ زندگی

    رفتم، كه در سياهی يك گور بی نشان

    فارغ شوم ز كشمكش و جنگ زندگی


    من از دو چشم روشن و گريان گريختم

    از خنده های وحشی توفان گريختم

    از بستر وصال به آغوش سرد هجر

    آزرده از ملامت وجدان گريختم


    ای سينه در حرارت سوزان خود بسوز

    ديگر سراغ شعله آتش ز من مگير

    می خواستم كه شعله شوم سركشی كنم

    مرغی شدم به كنج قفس بسته و اسير


    روحی مشوشم كه شبی بی خبر ز خويش

    در دامن سكوت به تلخی گريستم

    نالان ز كرده ها و پشيمان ز گفته ها

    ديدم كه لايق تو و عشق تو نيست

    javahermarket

    3 نفر !!!!

    از 3 نفر هرگز متنفر نباش : فروردینی ها، مهریها، اسفندی ها ...

    چـون بهتـرینند ... ...

    3 نفر رو هرگز نرنجون: اردیبهشتی ها ، تیری ها ، دی ـی ها ...

    چـون صادقند

    3 نفر رو هیچوقت نذار از زندگیت برن: شهریوری ها ، آذری ها ،آبانی ها ...

    چـون به درد دلت گوش میدهند

    3 نفر رو هرگز از دست نده: مرداد ـی ها ، خرداد ـی ها ، بهمن ـی ها ...

    چـون دوست ِ واقعی هستند ....

    javahermarket

    مــــی گــــویــنــد ..........!!!

    مــــی گــــویــنــد ســـــاده ام،،،

    مـــی گـــویـــنـــد تــــو مــــرا با

    یــک جمـــــلـــه

    یـــک لبـــــخـنـــد،،،

    بــه بــازی میـــــگیــــری

    مــــــیگـــــوینــــد تـــرفنــدهـــایت، شـــیطنـــت هــــایت

    و دروغ هایـــت را نمــــی فهمــــم

    ... مــــــیگویند ســــاده ام

    اما تـــــو این را باور نکن

    مــــــــن فـــــقــــــط دوســـتـــــت دارم،

    همیـــــــــن!!!!

    و آنــــها ایــــن را نمـــــــیفــــهمنــــد.... .!

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:دروغ,باور,دوستت دارم,همین,فقط,سده,شیطنت,ترفند,لبخند,جمله,جمله,,

  • narvan1285

    نارون

    narvan1285

    http://narvan1285.loxblog.ir

    یک نفس تا خدا

    یک نفس تا خدا

    یک نفس تا خدا

    ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

    یک نفس تا خدا