یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

هـــر وقتــــ کــم مــی آورمـــ

هـــر وقتــــ کــم مــی آورمـــ

مــی گــویــمـــــــ

اصــلــا مــهـمـــ نیــستــــ !

امـــا تــو کـــه مــی دانــی نـبـــودنــتــــ چــقــدر مـــهمـــ استــــ ...

دیــده ای شــیشــه هـای اتــومبــیل را

وقـــتــی ضربـــه ای مـــی خــورنـد و مـــی شــکنـنـد ! ؟


دیــده ای شـیشــه خــرد مــی شــود ولــی از هــم نمــی پاشــد ! ؟

ایـــن روزهـــا همـــانــ شــیشــه امــــ ؛

خــرد و تــکـه تــکــه ،

از هــم نـمـــی پــاشـمــ ...

ولـــی شــکـستـــه امــ ..

javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: جمعه 5 آبان 1391برچسب:شکسته,ضربه,شیشه,اتومبیل,مهم,ضربه,,
  • بيشمـ ـ ـارند آنهـ ـايی که نامشــان آدم است

    بيشمـ ـ ـارند آنهـ ـايی که نامشـ ـ ـان آدم اسـ ـت

    ادعـ ـايشـ ـ ـان آدميـ ـت

    کلـ ــامشـ ـ ـان انسـ ـانيـ ـت

    رفتـ ـ ـارشـ ـان صميميـ ـت.....

    حـ ـ ـال.....

    مـ ـن دنبـ ـال یـ ـکی میـ ـگردم که نـ ـه آدم باشـ ـد...

    نـ ـه انسـ ـان...

    نـ ـه دوسـ ـت و رفیـ ـق صمیـ ـمی

    تنهـ ـا صـ ـاف باشـ ـد

    و

    صـ ـادق

    پشـ ـت سایـ ـه اش خنجـ ـری نباشـ ـد بـ ـرای دریـ ـدن...

    هیـ ـچ نگویـ ـد...

    فقـ ـط همـ ـان باشـ ـد کـ ـه سایـ ـه اش میـ ـگوید صـ ـاف و یـ ـکرنگ

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: جمعه 5 آبان 1391برچسب:دلنوشته,زیبا,جالب,تنها,صاف,یکرنگ,انسان,صمیمیت,دانلود,رفتار,کلام,سایه,خنجر,,
  • دلنوشته دکتر شریعتی

    *- ترجیح میدهم با کفشهایم در خیابان راه بروم و به خدا فکرکنم تا این که در مسجد بشینم و به کفشهایم فکر کنم.

    *- زنده بودن را به بیداری بگذرانیم که سالها به اجبار خواهیم خفت.

    *- وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغ می کند پرهایش سفید می ماند،ولی قلبش سیاه میشود.دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است.

    *- چاپلوسی یونجه لطیفی است برای دراز گوشان دمبه دار خوشحال

    *- مگر نمی دانی بزرگترین دشمن ادمی فهم اوست؟تا می توانی خر باش تا خوش باشی.

    *- کلاس پنجم که بودم پسر درشت هیکلی در ته کلاس ما می نشست که برای من مظهر تمام چیزهای چندش آور بود ،آن هم به سه دلیل ؛

    اول آنکه کچل بود،

    دوم اینکه سیگار می کشید و

    سوم - که از همه تهوع آور بود- اینکه در آن سن و سال، زن داشت. !...

    چند سالی گذشت یک روز که با همسرم از خیابان می گذشتیم ،آن پسر قوی هیکل ته کلاس را دیدم در حالیکه خودم زن داشتم ،سیگار می کشیدم و کچل شده بودم

    *-اگر مثل گاو گنده باشی،میدوشنت، اگر مثل خر قوی باشی،بارت می کنند، اگر مثل اسب دونده باشی،سوارت می شوند.... فقط از فهمیدن تو می ترسند.

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: سه شنبه 2 آبان 1391برچسب:دکتر شریعتی,جملات ناب ,زیبا,همسر,خیابان,کچل,سیگاری,مسجد,کفش,تهوع,
  • یکی در مرگ میرقصد

    اگر چه زندگی‌ روزمره فکر ، روح و روان ما را در خود فرو برده


    ولی‌ یاد بزرگانی را زنده می‌کنیم که هشت سال بی‌ ادعا جنگیدن


    تا ما و نسل‌های بعد ، ایرانی باشند ، کسانی‌ که اگر نبودند


    شاید امروز ما به همین زبان فارسی هم صحبت نمی‌کردیم


    یاد تمام شهیدان و جانبازان "خالص" جنگ جاودانه باد.







    فرق است میان دو پوتین

    یکی در رق.ص می میرد


    یکی در مرگ می رق.صد!!!


    ماندگاری پوتین در رسانه بود و


    ماندگاری حماسه


    در پوتین برادرم

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: سه شنبه 2 آبان 1391برچسب:رقص,جانباز,شهید,پوتین,فارسی,جنگ,بی ادعا,ایران,حماسه,مرگ,
  • **گمشده ی من...**

    سالها رفت و هنوز

    یک نفر نیست بپرسد از من

    که تو از پنجره ی عشق چه ها می خواهی؟

    صبح تا نیمه ی شب منتظری

    همه جا می نگری

    گاه با ماه سخن می گویی

    گاه با رهگذران،خبر گمشده ای می جویی

    راستی گمشده ات کیست؟

    کجاست؟

    صدفی در دریا است؟

    نوری از روزنه فرداهاست

    یا خدایی است که از روز ازل ناپیداست؟

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: سه شنبه 2 آبان 1391برچسب:سختی,دریا,فردا,صدف,رهگذر,گمشده,شب,منتظر,عشق,,
  • فرشته بیکار

    مردی خواب عجیبی دید . او در عالم رویا دید که نزد فرشتگان رفته و به کارهای آنها

    نگاه می کند هنگام ورود ، دسته بزرگی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کارند

    و تند تند نامه هایی را که توسط پیک ها از زمین می رسند ، باز می کنند و آنها را

    داخل جعبه هایی می گذارند.

    مرد از فرشته‌ای پرسید : شما دارید چکار می کنید ؟

    فرشته در حالیکه داشت نامه ی را باز می کرد ، جواب داد : اینجا بخش دریافت است ،

    ما دعاها و تقاضاهای مردم زمین را که توسط فرشتگان به ملکوت می رسد به خداوند

    تحویل می دهیم

    مرد کمی جلوتر رفت . باز دسته بزرگ دیگری از فرشتگان را دید که کاغذهایی را داخل

    پاکت می گذارند و آنها را توسط پیک هایی به زمین می فرستند.

    مرد پرسید : شماها چکار می کنید ؟

    یکی از فرشتگان با عجله گفت : اینجا بخش ارسال است، ما الطاف و رحمات خداوند

    را توسط فرشتگان به بندگان زمین می فرستیم.

    مرد کمی جلوتر رفت و یک فرشته را دید که بیکار نشسته!!

    مرد با تعجب از فرشته پرسید : شما اینجا چکار می کنی و چرا بیکاری ؟

    فرشته جواب داد : اینجا بخش تصدیق جواب است . مردمی که دعاهایشان مستجاب شده

    ، باید جواب تصدیق دعا بفرستند ولی تنها عده بسیار کمی جواب می دهند .

    مرد از فرشته پرسید : مردم چگونه می توانند جواب تصدیق دعاهایشان را بفرستند ؟!

    فرشته پاسخ داد : بسیار ساده است ، فقط کافیست بگویند :خدایا متشکریم

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: سه شنبه 2 آبان 1391برچسب:فرشته,کاغذ,بیکار,داستان,مرد,جهنم,بهشت,شیطان,خدا,دعا,خدایا,شکر,سوال,
  • **روزی فرا خواهد رسید که جسم من...**

    روزی فرا خواهد رسید که جسم من آنجا زیر ملافه سفید تمیزی که چهارطرفش زیر تشک بیمارستان جمع شده است ، قرار می گیرد و آدم هایی که سخت مشغول زنده ها و مرده ها هستند ، از کنارم عبور می کنند .

    لحظه ای فرا خواهد رسید که دکتر می گوید مغز من از کار افتاده است و به هزاران دلیل زندگی ام رو به پایان است . در چنین روزی تلاش نکنید به شکلی مصنوعی و با استفاده از دستگاه زندگی ام را به من باز گردانید .

    این را بستر مرگ ننامید . بگذارید آن را بستر زندگی بنامم و جسمم به دیگران کمک کند که به حیات خود ادامه دهند.

    چشم هایم را به کسی بدهید که هرگز طلوع خورشید ، چهره یک نوزاد و شکوه عشق را در چشم های یک زن ندیده است .

    قلبم را به کسی بدهید که درقلبش تنها خاطرات دردناک و آزار دهنده دارد .

    خونم را به نوجوانی بدهید که در تصادف اتومبیل نجات یافته است و کمکش کنید تا زنده بماند و نوه هایش را ببیند .

    کلیه هایم را به کسی به کسی بدهید که زندگی اش به دستگاهی نیاز دارد که هر هفته خونش را تصفیه کند .

    استخوان ها ، عضلات ، سلولها و اعصابم را بردارید و به پاهای کودکی فلج پیوند بزنید .

    اگر لازم شد سلولهای مغزم را بردارید و بگذارید به رشد خود ادامه دهد تا با آنها پسرک لالی بتواند با صدای بلند فریاد بزند و دختر ناشنوایی صدای باران روی شیشه اتاقش بشنود .

    آنچه از من باقی می ماند بسوزانید و خاکسترش را به دست باد بسپارید تا گل بروید .

    اگر قرار است چیزی از من دفن کنید ، بگذارید اشتاباهات ، ضعف ها و تعصباتم باشد. گناهانم را به شیطان و روحم را به خدا بسپارید . اگر گاهی دوست داشتید از من یاد کنید، عمل خیری انجام دهید یا به کسی که محتاج کمک تان است ، کلام محبت آمیزی بگویید .

    اگر آنچه گفتم انجام دهید ، همیشه زنده خواهم ماند.



    نویسنده : رابرت.ن. تست

    منبع : سایت بیمارستان حضرت علی ابن ابیطالب علیه السلام رودان
    .
    .
    .
    "کارت من امروز اومد ...."

    javahermarket

    تا حالا شده؟؟ شده یه چیزی تو دلت سنگینی کنه….

    شده یه چیزی تو دلت سنگینی کنه….؟؟؟
    خیلی سخته آدم کسی رو نداشته باشه…

    تا حالا شده؟؟

    شده یه چیزی تو دلت سنگینی کنه….؟؟؟

    خیلی سخته آدم کسی رو نداشته باشه…

    دلش لک بزنه که با یکی درد دل کنه ولی هیچکی نباشه…

    نتونه به هیچکی اعتماد کنه…

    هر چی سبک سنگین کنه تا دردش رو به یکی بگه نتونه,

    آخرش برسه به یه بن بست …

    تک و تنها با یه دلی که هی مجبورش می کنه اونو خالی کنه …

    اما راهی رو نمی بینه سرش روکه بالا می کنه آسمون رو می بینه

    به اون هم نمی تونه بگه…

    خبری از آسمون هم ندیده

    مگه چند بار اشک های شبونش رو پاک کرده…؟!

    بهش محل هم نداده

    تا رفته گریه کنه زود تر از اون بساط گریه اش رو پهن کرده تا کم نیاره …

    خیلی سخته ادم خودش رو به تنهایی خوش کنه اما دلی داشته باشه که مدام از تنهایی بناله…

    خیلی سخته ادم ندونه کدوم طرفیه؟!

    خیلی سخته ادم احساس کنه خدا اونو از بنده هاش جدا کرده …

    خیلی سخته ندونی وقتی داری با خدا درددل می کنی داره به حرفات گوش می ده یا …

    پرده ی گناهات اونقدر ضخیم شده که صدات به خدا نمی رسه…. ؟!

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: سه شنبه 2 آبان 1391برچسب:حالا,دلت,سنگینی,بن بست,تنها,اشک,احساس,گناه,تنهایی,,
  • **اما …. بهترین قسمت زندگی‌..**

    بد که باشی ، بیشتر توی خاطر آدما می مونی ؛ آدما خوبی رو خیلی زود از یاد می برن !

    اگر خداوند آرزویی در دلت انداخت ، بدان توانایی رسیدن به آن را در تو دیده ..

    بدترین قسمت زندگی‌ ؛ انتظار کشیدن است

    اما …. بهترین قسمت زندگی‌

    داشتن کسی‌ است که ارزش انتظار کشیدن داشته باشد … !!!

    هرگز منتظر فردای خیالی نباش!
    سهمت را از شادی های زندگی همین امروز بگیر….

    آموخته ام هرگاه کسی یادم نکرد؛ من یادش کنم. شاید او تنهاتر از من باشد …

    به کسی اعتماد کن که بتواند سه چیز تو را تشخیص دهد

    اندوه پنهان شده در لبخندت را،

    عشق نهان در عصبانیتت را ،

    و معنای حقیقی سکوتت را….

    بهای دوست نه از زیبایی اوست و نه از دارایی اوست فقط از وفای اوست…

    javahermarket

    ♫ **از چه بنویسم؟؟**

    از چه بنویسم؟؟

    از آسمانی که همیشه در حال عبور است؟

    یا از دلی که سوتو کور است؟
    از چه بنویسم؟


    از چه بنویسم؟؟

    از آسمانی که همیشه در حال عبور است؟

    یا از دلی که سوتو کور است؟

    از زمین بنویسم یا از زمان یا از یک نگاه مهربان؟

    از خاطراتی که با تو در باران خیس شد؟

    یا از غزلهایی که هیچ وقت سروده نشد؟

    از چه بنویسم ؟؟

    از نامه هایی که هیچوقت بسویت نفرستادم ؟

    یا از ترانه هایی که هرگز برایت نخواندم؟

    از چتری که هرگز زیر آن نایستادیم؟

    یا از بدرودی که هرگز بر زبان نیاوردیم؟

    من عاشق بیابانی هستم که هرگز قسمت نشد با هم در آن قدم بزنیم…

    من دل بسته درختی هستم که فرصت نشد اسممان را رویش حک کنیم…..

    من منتظر پنجرهایی هستم که عطر تو را دوباره به من نشان دهد….

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: سه شنبه 2 آبان 1391برچسب:نامه,دلنوشته,زیبا,میشه,ترانه,چتر,عاشق,بیابان,منتظر,قسمت,

  • narvan1285

    نارون

    narvan1285

    http://narvan1285.loxblog.ir

    یک نفس تا خدا

    یک نفس تا خدا

    یک نفس تا خدا

    ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

    یک نفس تا خدا