یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

انگار

با اینکه تازه دیدمت اینگار یه عمره با منی
اینگار داری با اون نگات اسممو فریاد میزنی
چشات باهام غریبه نیست یه تیکه از خود منه
دلم داره با نفسام برای تو پر میزنه
تویی که با اومدنت دلم پر از جوونه شد
خونه ی ویروونه من بازم دوباره خونه شد
تویی که بودنت برام دلیله زنده بودنه
تمومه آرزوم فقط بدون تو نبودنه
دارم میرم ولی دلم میخواد باشم کنار تو
میترسم از اینکه یه عمر باشم در انتظار تو
بدون تو نمیتونم یه لحظه آروم بگیرم
اشکام سرازیر میشه و از غم و غصه میمیرم
آخه مگه به جز تو کی مونده تو این دنیا برام
دیگه کسی رو ندارم من موندم و خاطره هام
اما میدونم که باید دوریت رو به جون بخرم
از پیش تو باید فقط یه یادگاری ببرم
نه تقصیر تو بود نه من دنیا به کاممون نبود
قرارمون باشه یه جا اون ور گنبد کبوووووووووووووووود

javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: شنبه 20 آبان 1391برچسب:گنبد کبود,غم,غصه,انتظار,دلیل,دنیا,خاطره,عمر,فریاد,انتظار,تقصیر,
  • راز گل شقایق

    شقایق گفت با خنده نه تبدارم، نه بیمارم
    گر سرخم، چنان آتش حدیث دیگری دارم
    گلی بودم به صحرایی نه با این رنگ و زیبایی
    نبودم آن زمان هرگز نشان عشق و شیدایی
    یکی از روزهایی که زمین تبدار و سوزان بود
    و صحرا در عطش می سوخت تمام غنچه ها تشنه
    و من بی تاب و خشکیده تنم در آتشی می سوخت
    ز ره آمد یکی خسته به پایش خار بنشسته
    عشق از چهره اش پیدای پیدا بود
    ز آنچه زیر لب می گفت شنیدم، سخت شیدا بود
    نمی دانم چه بیماری به جان دلبرش
    افتاده بود اما طبیبان گفته بودندش
    گر یک شاخه گل آرد از آن نوعی که من بودم
    بگیرند ریشه اش را و بسوزانند
    شود مرهم برای دلبرش آندم شفا یابد
    چنانچه با خودش می گفت بسی کوه و بیابان را
    بسی صحرای سوزان را به دنبال گلش بوده
    و یک دم هم نیاسوده
    که افتاد چشم او ناگه به روی من
    بدون لحظه ای تردید شتابان شد به سوی من
    ه آسانی مرا با ریشه از خاکم جداکرد و
    به ره افتاد و او می رفت و من در دست او بودم
    و او هر لحظه سر را رو به بالاها
    تشکر می کرد پس از چندی
    هوا چون کوره آتش زمین می سوخت
    و دیگر داشت در دستش تمام ریشه ام می سوخت
    به لب هایی که تاول داشت گفت: اما چه باید کرد؟
    در این صحرا که آبی نیست
    به جانم هیچ تابی نیست
    اگر گل ریشه اش سوزد که وای بر من
    برای دلبرم هرگز دوایی نیست
    و از این گل که جایی نیست
    خودش هم تشنه بود اما
    نمی فهمید حالش را چنان می رفت و
    من در دست او بودم و حالا من تمام هست او بودم
    دلم می سوخت اما راه پایان کو ؟
    نه حتی آب، نسیمی در بیابان کو ؟
    دیگر داشت در دستش تمام جان من می سوخت
    که ناگه روی زانوهای خود خم شد دگر از صبر او کم شد
    دلش لبریز ماتم شد کمی اندیشه کرد، آنگه
    مرا در گوشه ای از آن بیابان کاشت
    نشست و سینه را با سنگ خارایی
    ز هم بشکافت! ز هم بشکافت!
    اما ! آه صدای قلب او گویی جهان را زیرو رو می کرد
    زمین و آسمان را پشت و رو می کرد
    و هر چیزی که هرجا بود با غم رو به رو می کرد
    نمی دانم چه می گویم ؟ به جای آب، خونش را
    به من می داد و بر لب های او فریاد
    بمان ای گل که تو تاج سرم هستی
    دوای دلبرم هستی بمان ای گل
    و من ماندم نشان عشق و شیدایی
    و با این رنگ و زیبایی
    و نام من شقایق شد
    گل همیشه عاشق شد

    javahermarket

    حکایت باران

    حکایت باران بی امان است

    این گونه که من

    دوستت می دارم .

    شوریده وار و پریشان باریدن

    بر خزه ها و خیزاب ها

    به بی راهه و راه ها تاختن

    بی تاب ٬ بی قرار

    دریایی جستن

    و به سنگچین باغ بسته دری سر نهادن

    و تو را به یاد آوردن

    حکایت بارانی بی قرار است

    این گونه که من دوستت میدارم

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: شنبه 20 آبان 1391برچسب:سنگین,بی راه,دریا,باغ,حکایت,دوست,گ,نه,
  • بهونه

    سلام بهونه قشنگ من برای زندگی

    آره منم همون دیوونه ی همیشگی

    فدای مهربونیات چه می کنی باسرنوشت؟

    دلم برات تنگ شده بود این نامه رو واست نوشت

    حال منو ا گه بخوای رنگه گلای قالیه

    جای نگاهت بدجوری تو صحن چشمامم خالیه

    ابرا همه پیش منن اینجا هوا پر ازغمه

    از غصه هام هرچی بگم جون خودت بازم کمه

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: شنبه 20 آبان 1391برچسب:سلام,بهونه,زندگی,قالی,دیوونه,غم,غصه,درد,دلنوشته,عاشقانه,زیبا,
  • یادمان باشد

    یادمان باشد:حرفی نزنیم که دلی بلرزد
    یادمان باشد:حرفی نزنیم که دلی بلرزد و خطی ننویسیم که کسی را آزار دهد
    یادمان باشد:جواب کینه را باکمتر از مهر و جواب دورنگی را با کمتر از صداقت ندهیم
    یادمان باشد: باید در برابر فریاد سکوت کنیم و برسر سیاهی ها تور بپاشیم
    یادمان باشد: سنگ خیلی تنهاست باید با او هم لطیف رفتار کنیم نکنه که دل تنگش بشکنه
    یادمان باشد: برای درس دادن و درس گرفتن به دنیا آمده ایم نه برای تکرار اشتباهات
    یادمان باشد: می توان با گوش دادن به آواز شبانه دوره گردی که از سازش عشق می بارد به اسرار عشق پی برد و زنده شد
    یادمان باشد:گره تنهایی و دلتنگی هر کس فقط به دست خودش باز می شود
    یادمان باشد: هیچ گاه لرزیدن دلمان را پنهان نکنیم تا تنها نمانیم
    و یادمان باشد:هیچ گاه از راستی نهراسیم؟؟؟

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: جمعه 19 آبان 1391برچسب:یادمان ,باشد,راستی,تنها,دنیا,دورنگی,صداقت,دلتنگ,سکوت,فریاد,اشتباه,اسرار,عشق,لطیف,,
  • این هم تفالی با حافظ به نیت همه دوستان

    سلامی چو بوی خوش آشنایی
    بدان مردم دیده روشنایی
    درودی چو نور دل پارسایان
    بدان شمع خلوتگه پارسایی
    نمی‌بینم از همدمان هیچ بر جای
    دلم خون شد از غصه ساقی کجایی
    ز کوی مغان رخ مگردان که آن جا
    فروشند مفتاح مشکل گشایی
    عروس جهان گر چه در حد حسن است
    ز حد می‌برد شیوه بی‌وفایی
    دل خسته من گرش همتی هست
    نخواهد ز سنگین دلان مومیایی
    می صوفی افکن کجا می‌فروشند
    که در تابم از دست زهد ریایی
    رفیقان چنان عهد صحبت شکستند
    که گویی نبوده‌ست خود آشنایی
    مرا گر تو بگذاری ای نفس طامع
    بسی پادشایی کنم در گدایی
    بیاموزمت کیمیای سعادت
    ز همصحبت بد جدایی جدایی
    مکن حافظ از جور دوران شکایت
    چه دانی تو ای بنده کار خدایی

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: جمعه 19 آبان 1391برچسب:کیمیا,سعادت,نفس,گدا,شکایت,سنگین,ساقی,فال,مغان,
  • منم دلم تنگ است

    بزن باران برای من

    برای اشکهای همچو بارانم

    برای قلب رنجورم

    برای جسم بیمارم

    برای قصه ی راهم

    برای عشق وایمانم

    آه ای باران ببار

    بر سر دختر تنها

    مانده ام

    گناهم چیست جز خون دل خوردن

    به درد آشنا مردن

    و من حیران از دوران

    کجا شد عهد ما یاران

    کجا شد یار غمخواران

    کجا شد مونس دلها

    کجا شد نم نم باران

    زمانی یار هم بودیم

    چه بسیار راه پیموده ،همراه هم بودیم

    چه شبهایی که ما غمخوار هم بودیم

    و اینک

    نیست آن شبها و آن راها

    نه یار هم نه غمخوار ونه همراهیم

    منو تو عمق یک رازیم

    سزاوارم به این دوری

    سزاوری به این دوری ورنجوری

    منو تو درد یک جانیم

    منو تو مست یک جامیم

    منو تو عشق هم بودیم

    گمانم جان هم بودیم

    تو را من میپرستیدم نه مانند خدا کمتر

    بسیار کمتر زان خدای مهربان آن خالق یکتا

    ولی من روح خود را در تو میدیدم

    تو ایمان منو عشق منو درمان دردم بودی و افسوس

    نبودم عشق وایمانت

    هوا تاریک و شب غوغای بی خواب است

    زمین سرد است وشمع بی تاب بی تاب است

    دلم تنگ است از از این اشکها

    زمان قهر است با نجما

    زمان کوتاه و عمر کوتاهتر

    شب،کوتاه و غم کوتاه

    چشم بر چشمان مهتاب دوخته

    عشق من از هر زمان افروخته

    نیستی تا سر به روی شانه هایت

    زار همچون ابر گریم
    عم

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: جمعه 19 آبان 1391برچسب:عهد,عشق,یاران,گناه,حیران,دختر,تنها,عمر,مهتاب,مونس,دل,همراه,اشنا,
  • خوش اومدی

    من تو رو از پری دریا گرفتم
    تو رو از عطر خوش گلها گرفتم
    در جواب اون همه دعا و خواهش
    هدیه ای هستی که از خدا گرفتم
    ای همه شیرینی رویا . تو رو من
    از نسیم اونور ابرا گرفتم
    باغ از تو شد ویرانه دل
    روز تولد تو ستاره ها دمیدن
    پرستوهای عاشق به خونشون رسیدن
    روز تولد تو بخت من از راه رسید
    نیمه جونی . جون گرفت . تشنه . به دریا رسید
    تکرار حرفای منی مثل سرود زندگی
    عشقت شده برای من . بود و نبود زندگی
    غم ندارم . غم ندارم. غصه و ماتم ندارم
    با عشق تو . تو زندگی دیگه چیزی کم ندارم
    ای همه آرامش من . بانی آسایش من
    به غیر از عشق پاک تو . تو سینه محرم ندارم
    خوش آمدی به خانه دل
    خوش آمدی . خوش آمدی
    باغ از تو شد ویرانه دل
    خوش آمدی . خوش آمدی
    خوش آمدی...

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: جمعه 19 آبان 1391برچسب:خوش اومدی,ارامش,عشق,خانه,ماتم,ستاره,سرود,زندگی,ستاره,عشق,تشنه,سینه,محرم,ویرانه,,
  • بوسه

    گفتمش
    شیرین ترین آواز چیست ؟
    چشم غمگینش به رویم خیره ماند
    قطره قطره اشكش از مژگان چكید
    لرزه افتادش به گیسوی بلند
    زیر لب غمناك خواند
    ناله زنجیرها بر دست من
    گفتمش
    آنگه كه از هم بگسلند
    خنده تلخی به لب آورد و گفت
    آرزویی دلكش است اما دریغ
    بخت شورم ره برین امید بست
    و آن طلایی زورق خورشید را
    صخره های ساحل مغرب شكست
    من به خود لرزیدن از دردی كه تلخ
    در دل من با دل او می گریست
    گفتمش
    بنگر در این دریای كور
    چشم هر اختر چراغ زورقی ست
    سر به سوی آسمان برداشت گفت
    چشم هر اختر چراغ زورقی ست
    لیكن این شب نیز دریا یی ست ژرف
    ای دریغا شبروان !‌ كز نیمه راه
    می كشد افسون شب در خواب شان
    گفتمش
    فانوس ماه
    می دهد از چشم بیداری نشان
    گفت
    اما در شبی این گونه گنگ
    هیچ آوایی نمی آید به گوش
    گفتمش
    اما دل من می تپد
    گوش كن اینك صدای پای دوست
    گفت
    ای افسوس در این دام مرگ
    باز صید تازه ای را می برند
    این صدای پای اوست
    گریه ای افتاد در من بی امان
    در میان اشك ها پرسیدمش
    خوش ترین لبخند چیست ؟
    شعله ای در چشم تاریكش شكفت
    جوش خونن در گونهاش آتش فشاند
    گفت
    لبخندی كه عشق سربلند
    وقت مردن بر لب مردان نشاند
    من ز جا برخاستم
    بوسیدمش

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: جمعه 19 آبان 1391برچسب:اختر,دریا,شب,تلخ,امید,طلایی,افسوس,شکفت,بوسه,
  • مرحمی بر زخم هایم !

    آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند

    بر جای بدکاری چو من ، یک دم نکوکاری کند

    اول به بانگ نای و نی ،آرد به دل پبغام وی

    وان گه به یک پیمانه می ،با من وفاداری کند

    دلبر که جان فرسود از او ، کام دلم نگشود از او

    نومید نتوان بُود از او ، باشد که دلداری کند

    پشمینه پوش تند خو ، از عشق نشنیده است بو

    از مستیش رمزی بگو ، تا ترک هشیاری کند

    زان طره ی پُر پیچ و خم ،سهل است اگر بینم ستم

    از بند و زنجیرش چه غم ، هر کس که عیاری کند

    شد لشکر غم بی عدد ،از بخت می خواهم مدد

    تا فخر دین عبدالصمد ، باشد که غمخواری کند

    با چشم پر نیرنگ او حافظ مکن آهنگ او

    کان طره ی شبرنگ او بسیار طراری کند

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: جمعه 19 آبان 1391برچسب:زنجیر,لشکر,دلدار,هشیار,اهنگ,غم,دین,فخر,سهل,وفاداری/پیغام,پیمانه,

  • narvan1285

    نارون

    narvan1285

    http://narvan1285.loxblog.ir

    یک نفس تا خدا

    یک نفس تا خدا

    یک نفس تا خدا

    ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

    یک نفس تا خدا