یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

دلم

دلم را ورق می زنم

به دنبال نامی که گم شد

در اوراق زرد و پراکنده ی این کتاب قدیمی

به دنبال نامی که من...

ـمنِ شعرهايم كه من هست و من نيست-

به دنبال نامی که تو...

-توی آشنا-ناشناس تمام غزلها-

به دنبال نامی که او...

به دنبال اویی که کو؟

javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: پنج شنبه 25 آبان 1391برچسب:ناشناس,دلنوشته,زیبا,عاشقانه,کتاب,قدیمی,غزل,,
  • چگونه انرژی مثبت بدهیم

    حضرت محمد(ص) می فرمایند : “فرزندان خود را به نام های نیک خطاب کنید”

    آن چه می گوییم در حقیقت فکری است که بیان می شود. کلمه ها و اندیشه ها دارای امواجی نیرومند هستند که به زندگی و امورمان شکل می دهند.

    من و تو، ما و شما به طور حتم می توانیم با استفاده از کلمه ها و اصطلاح های مثبت در سطی وسیع انرژی مثبت را بین همه پخش کنیم.

    امروزه ثابت شده که کلمات منفی نیروی منفی به سمت شخص می فرستند و او را به سمت منفی و بیماری سوق می دهند! به طور مثال وقتی به ما می گویند خسته نباشی دراصل خستگی را به یادمان می آورند و ناخودآگاه احساس خستگی می کنیم (با خودتان امتحان کنید) اما اگر به جای آن از یک عبارت مثبت استفاده شود نه تنها نیروی ازدست رفته، ترمیم و خستگی جسم را از بین می برد بلکه نیروی مثبت و سازنده ای را به افراد هدیه می دهیم.

    برای مثال:

    به جای خسته نباشید؛ بگوییم : خدا قوت

    به جای دستت درد نکنه ؛ بگوییم : ممنون از محبتت، سلامت باشی

    به جای دروغ نگو؛ بگوییم : راست می گی؟ راستی؟

    به جای لعنت بر پدر کسی که اینجا آشغال بریزد ؛ بگوییم: رحمت بر پدر کسی که اینجا آشغال نمی ریزد

    به جای خدا بد نده؛ بگوییم : خدا سلامتی بده

    به جای فقیر هستم؛‌ بگوییم : ثروت کمی دارم

    به جای بد نیستم؛ بگوییم : خوب هستم

    به جای فراموش نکنی؛ بگوییم : یادت باشه

    به جای داد نزن؛ ‌بگوییم : آرام باش

    به جای من مریض و غمگین نیستم؛‌ بگوییم : من سالم و با نشاط هستم

    به جای جانم به لبم رسید؛ بگوییم : چندان هم راحت نبود

    به جای پدرم درآمد؛ بگوییم : خیلی راحت نبود

    به جای ببخشید مزاحمتون شدم؛ بگوییم : از این که وقت خود را در اختیار من گذاشتید متشکرم

    به جای گرفتارم؛ بگوییم : ‌در فرصت مناسب با شما خواهم بود

    به جای قابل نداره؛ بگوییم : هدیه برای شما

    به جای شکست خورده؛ بگوییم : با تجربه

    به جای مگه مشکل داری ؛ بگوییم : مگه مسئله ای داری؟

    به جای بدرد من نمی خورد؛ بگوییم : مناسب من نیست

    به جای مشکل دارم؛ بگوییم : مسئله دارم

    شما هم می‌توانید به این لیست مواردی رو اضافه کرده و برای دیگران بفرستید…

    وقتی بعد از مدتی همدیگر را می‌بینیم، به جای توجه کردن به نقاط ضعف همدیگر و نام بردن از آن ها مثل:

    چقدر چاق شدی؟”، “چقدر لاغر شدی؟”، “چقدر خسته به نظر می‌آیی؟” ، “چرا موهات را این قدر کوتاه کردی؟”، “چرا ریشت را بلند کردی؟” ، “چرا گرفته ای ؟”، “چرا رنگت پریده؟”، “چرا تلفن نکردی؟”، “چرا حال مرا نپرسیدی؟” و … بهتر است بگوییم : “سلام به روی ماهت”، “چقدر خوشحال شدم تو را دیدم” ، و … عبارات دیگری که نه تنها بیانگر نقاط ضعف طرف مقابل ما نیست

    بلکه نوعی اعتماد به نفس را به مخاطبمان القاء می کند. البته اگر اصراری نداشته باشیم که حتماً درباره ی همدیگر اظهار نظر کنیم، وگرنه می‌شود که درباره ی موضوعات مشترک، البته در محوریت مثبت با هم صحبت کنیم

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: پنج شنبه 25 آبان 1391برچسب:موضوع,لعنت,پدر,اشغال,ممنون,محبت,خدا قوت,سلامتی,مثبت,نیرو,منفی,اندیشه,بیماری,حقیقت,,
  • دلاویزترین شعر جهان

    « دوستت دارم » را

    من دلاویزترین شعر جهان یافته ام

    این گل سرخ من است.

    دامنی پر کن از این گل که دهی هدیه به خلق

    که بری خانه دشمن

    که فشانی بر دوست،



    راز خوشیختی هرکس به پراکندن اوست!

    در دل مردم عالم – به خدا -

    نور خواهد پاشید

    روح خواهد بخشید.



    تو هم ای خوب من ! این نکته به تکرار بگو

    این دلاویزترین شعر جهان را همه وقت

    نه به یکبار و به ده بار، که صد بار بگو

    « دوستم داری » را از من بسیار بپرس

    دوستت دارم را با من بسیار بگو

    javahermarket

    یاد اون جانباز به خیر

    داستان کاریکاتورهای روزنامه دانمارکی علیه پیامبر اسلام را که فراموش نکرده اید.
    همه معترضان می شکستند، می سوزاندند، پاره می کردند،
    فحش می دادند، تحریم می کردند، فریاد می زدند و بر سر و سینه می کوبیدند.
    اما یک جانباز در تهران کاری کرد که باید تمام قد ایستاد در مقابل این همه شعور و شرف و انسانیت ...
    در آن رونق بازار\" زدن و شکستن و خرد کردن و تحریم کردن \" ،
    یک جانباز در تهران رفت روبروی سفارت دانمارک یک سکو گذاشت.
    بعد رفت بالای آن در حاليکه هنر نقاشی و رنگ و بومش را هم با خودش برده بود.
    او می توانست پرچم آتش گرفته دانمارک را نقاشی کند یا هر نقاشی لبریز از خشم و نفرت را.
    اما او همه هنرش را ریخت روی بوم و زیباترین تصویر را از حضرت مریم ترسیم کرد.
    او با مهربانی تمام، ظرفیت یک مسلمان را به رخ همه کشید.
    او ثابت کرد اعتراض فقط در شکستن و آتش زدن نیست ...
    \" زیبایی\" می تواند نماد یک \"اعتراض\" باشد

    کاش از آفتاب یاد میگرفتیم که بی دریغ باشیم در غم ها و شادیهایمان
    حتی در نان خشکمان و کاردهایمان را جز برای قسمت کردن بیرون نکشیم ...

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: پنج شنبه 25 آبان 1391برچسب:کاش ,افتاب,تحریم,دانمارک,جانباز,نقاشی,رنگ,بوم,شعر,شعور,اسلام,قران,شادی,
  • گاه میرویم تا برسیم

    گاه می رویم تا برسیم.
    کجایش را نمی ‌دانیم.
    فقط می‌ رویم تا برسیم ...



    بی خبر از آنکه همیشه رفتن راه رسیدن نیست.
    گاه برای رسیدن باید نرفت، باید ایستاد و نگریست.
    باید دید، شاید رسیده ای و ادامه دادن فقط دورت کند.
    باید ایستاد و نگریست به مسیر طی شده ...



    گاه رسیده ای و نمی‌ دانی
    و گاه در ابتدای راهی و گمان می کنی رسیده ای
    مهم رسیدن نیست، مهم آغاز است
    که گاهی هیچ روی نمی دهد
    و گاهی می شود بدون آنكه خواسته باشی!



    پدرم می گفت تصمیم نگیر!
    و اگر گرفتی آغاز را به تأخیر انداختن، نرسیدن است
    اما گاهی آغاز نکردنِ یک مسیر بهترین راه رسیدن است



    گاه حتی لازم است بعد از نمازت بنشینی و فکر کنی،
    ببینی كه ورای باورهایت چیست؟
    ترس یا اشتیاق یا حقیقت؟



    گاهی هم درختی، گلی را آب بدهی، حیوانی را نوازش کنی و غذا بدهی؛
    ببینی هنوز از طبیعت چیزی در وجودت هست یا نه؟



    یا پای کامپیوترت نباشی، گوگل و یاهو و فلان را بی‌خیال شوی
    با خانواده ات دور هم بنشینید، یا گوش به درد دل رفیقت بدهی و
    ببینی زندگی فقط همین صفحه نمایش و فضای مجازی نیست ...



    شاید هم بخشی از حقوقت را بدهی به یک انسان محتاج تا ببینی
    در تقسیم عشق در نهایت تو برنده ای یا بازنده؟



    لازم است گاهی عیسی باشی
    ایوب باشی
    و بالاخره لازم است گاهی از خود بیرون آیی و
    از فاصله ای دورتر به خودت بنگری و با خود بگویی:
    سالها سپری شد تا آن شوم که اکنون هستم ...
    آیا ارزشش را داشت؟



    سپس کم کم یاد می ‌گیری
    که حتی نور خورشید هم سوزاننده است اگر زیاد آفتاب بگیری
    می آموزی كه باید در باغ خود گل پرورش دهی
    نه آنكه منتظر کسی باشی تا برایت گلی بیاورد.
    یاد می ‌گیری که می‌ توانی تحمل کنی که در خداحافظی محکم باشی
    و یاد می گیری که بیش از آنكه تصور می كردی خودت و عمرت ارزش دارد

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: دو شنبه 22 آبان 1391برچسب:درخت,گوگل,بهترین,مسیر,تاخیر,عیسی,ارزش,منتظر,افتاب,زیاد,
  • بهانه........

    خستگی را بهانه نکن....
    اینجا همه ی کرم ها در انتظار پروانه شدن مرده اند.....
    و پیله ها را دیروز باد برد

    امروز تو جلوی من ایستاده ای و به جای سلام
    مهمل های سیاهی که بافته ای را تحویلم می دهی
    خستگی را بهانه نکن.....

    من خوب می دانم که در حوالی شما
    دختری زندگی می کند که با چشمان روشنش
    بی اندازه به من بی شباهت است!


    خستگی را بهانه نکن ......
    فقط کمی شهامت داشته باش!

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: دو شنبه 22 آبان 1391برچسب:خستگی,شهامت,شباهت,بهانه,پروانه,
  • نمی دانم از چه بگویم......

    نمی دانم از چه بگویم از احساسم به تو که روزی آمد و خانه ی دلم را پر کرد؟؟


    یا از روزی که دریافتم دل دیگری را می پرستی؟؟


    یا از آرزو های پرپر شده ای که با چشم خود دیدم...نه!!


    بگذار از آسمان بی ستاره ام بگویم ...


    از سیاهی شب ....


    که لحظه به لحظه بیشتر تنهاییم را به رخم می کشد ..نه!!


    بگذار بگویم که هنوزم آرزویم هستی.....

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: دو شنبه 22 آبان 1391برچسب:ارزو,هنوز,ستاره,چشم,خانه,دل,سیاه,تنها,
  • سخته....

    سخته تو فکر کسی باشی که همیشه تو فکر کس دیگس...

    خوشی زندگیت کسی باشه که نبودنت آرزوشه...


    برای کسی می میری که به امیدبودن کنار یکی دیگه زندس...

    چه لحظه ای وقتی ببینی عشقت وجودت قشنگترین بهونه ی زندگیت مال یکی دیگس...

    بهش بگی فراموشت کردم واسه همیشه....

    اما تنها کاری که بتونی بکنی این باشه که از پیشش بری و نتونی فراموشش کنی....


    ولی وانمود کنی فراموشش کردی....


    اونوقت تازه میفهمی معنی عشق چیه؟!؟!......

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: دو شنبه 22 آبان 1391برچسب:سخت,فراموش,عشق,دلنوشته,قشنگ,زیبا,بهونه,زندگی,امید,ارزو,عشق,فهمیدن,
  • بیدار باش.....

    بیدار باش...
    بس است
    چقدر میخوابی.
    دیگر خسته نشده ای...
    بس است....دیگر بس است...
    من در بیداری عاشقت شدم تو هنوز خوابی..
    من در بیداری تو را شریک خود کردم.تو هنوز خوابی..
    بیدار باش...
    بیدار شو..
    کم کم دارد چشم هایم کم سو میشود از انتظار نشستن و تو را ندیدن...
    تو مانند سرابی که همیشه خیالی ست در پشت یک واقعیت محال...
    من دیگر خسته شدم از این بیداری و انتظار کشیدن
    میخوابم برای همیشه..
    تو بیدار میشوی و حسرت یک لحظه بیداری من را میکشی...
    حسرت یک لحظه بیدار بودن با هم را...
    اما افسوس که دیگر دیر شده....
    من میخوابم...
    تو بیدار باش...

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: دو شنبه 22 آبان 1391برچسب:بیدار,خیال,انتظار,هنوز,خسته,حسرت,افسوس,
  • تو...

    تو مرا آنقدر آزری...

    که خودم کوچ کنم از شهرت...

    تو خیالت راحت...

    میروم از قلبت...
    میشوم دورترین خاطره در شبهایت...

    تو به من میخندی...

    و به خود می گویی...
    باز می آید و میسوزد از این عشق.....

    ولی...

    بر نمیگردم ...

    نه !!

    می رم آنجا که دلی بهر دلی تب دارد

    عشق زیباست و حرمت دارد....

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: دو شنبه 22 آبان 1391برچسب:عشق,زیباست,تب,قلب,شب,خاطره,شهرت,,

  • narvan1285

    نارون

    narvan1285

    http://narvan1285.loxblog.ir

    یک نفس تا خدا

    یک نفس تا خدا

    یک نفس تا خدا

    ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

    یک نفس تا خدا