یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

دلنوشته حسین پناهی

[-] اندازه متن [+]
 

از شوق به هوا

به ساعت نگاه میکنم

حدود سه نصف شب است

چشم میبندم که مبادا چشمانت را

از یاد برده باشم

و طبق عادت کنار پنجره میروم

سوسوی چند چراغ مهربان

و سایه کشدار شبگردان خمیده

و خاکستری گسترده بر حاشیه ها

و صدای هیجان انگیز چند سگ

و بانگ آسمانی چند خروس

از شوق به هوا میپرم چون کودکیم

و خوشحال که هنوز

معمای سبز رودخانه از دور

برایم حل نشده است

آری از شوق به هوا میپرم

و خوب میدانم

سال هاست که مرده ام ...

صـدای پای تو که می روی

صـدای پای مــرگ که می آید . . . .

دیـگر چـیـزی را نمی شنوم !

...

به خوابی هزار ساله نیازمندم

تا فرسودگی گردن و ساق ها را از یاد ببرم

و عادت حمل درای کهنه ی دل را

از خاطر چشمها و پاها پاک کنم

دیگر هیچ خدایی

از پهنه مرا به گردنه نخواهد رساند

و آسمان غبارآلود این دشت را

طراوت هیچ برفی تازه نخواهد کرد

دم به کله میکوبد و

شقیقه اش دو شقه میشود

بی آنکه بداند

حلقه آتش را خواب دیده است

عقرب عاشق.....


صفر را بستند

تا ما به بیرون زنگ نزنیم

از شما چه پنهان

ما از درون زنگ زدیم!

شناسنامه

من حسینم

پناهی ام

من حسینم , پناهی ام

خودمو می بینم

...خودمو می شنفم

تا هستم جهان ارثیه بابامه.

سلاماش و همه عشقاش و همه درداش , تنهائیاش

وقتی هم نبودم مال شما.

اگه دوست داری با من ببین , یا بذار باهات ببینم

با من بگو یا بذار باهات بگم

سلامامونو , عشقامونو , دردامونو , تنهائیامونو

ها؟!

پیست!!

میزی برای کار

کاری برای تخت

تختی برای خواب

خوابی برای جان

جانی برای مرگ

مرگی برای یاد

یادی برای سنگ

این بود زندگی....

شب در چشمان من است

به سیاهی چشمهایم نگاه کن

روز در چشمان من است

به سفیدی چشمهایم نگاه کن

شب و روز در چشمان من است

به چشمهای من نگاه کن

چشم اگر فرو بندم

جهانی در ظلمات فرو خواهد رفت

کهکشان ها، کو زمینم؟!

زمین، کو وطنم؟!

وطن، کو خانه ام؟!

خانه، کو مادرم؟!

مادر، کو کبوترانم؟!

...معنای این همه سکوت چیست؟

من گم شده ام در تو... یا تو گم شده ای در من... ای زمان؟!

... کاش هرگز آن روز از درخت انجیر پایین نیامده بودم ...

کـــاش !

دیواره ها برای کوبیدن سر ناز کند

گریزی نیست

اندوه به دل ما گیر سه پیچ داده است

باید سر به بیابانها گذاشت!

در

سلام ،

خداحافظ !

چیزی تازه اگر یافتید

بر این دو اضافه کنید

تا بل

بازشود این در گم شده بر دیوار...

سالهاست که مرده ام

بی تو

نه بوی خاک نجاتم داد،

نه شمارش ستاره ها تسکینم...

چرا صدایم کردی ؟

چرا ؟

بــی شــــکـــــ . . .

جهــــان را بـــه عشــــق کســی آفـــریـــده اند

چـــون مـــن کـــه آفـــریـــده ام از عشـــــق

جهـــانی بـــرای تـــــو. . .

بهزیستی نوشته بود:

شیر مادر, مهر مادر, جانشین ندارد

شیر مادر نخورده مهر مادر پرداخته شد

پدر یک گاو خرید

و من بزرگ شدم

اما هیچکس حقیقت من را نشناخت

جز معلم ریاضی عزیز ام

که همیشه می گفت

گوساله, بتمرگ

لنگه های چوبی درب حیاطمان گرچه کهنه اند و جیرجیر می کنند

ولی خوش به حالشان که لنگه ی همند...

و اما تو! ای مادر!

ای مادر!

هوا

همان چیزی ست که به دور سرت می چرخد

و هنگامی تو می خندی

صاف تر می شود...

javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: چهار شنبه 17 آبان 1391برچسب:حسین,پناهی,دلنوشته,زیبا,مادر,شوق,عکس,ساعت,نگاه,خوشحال,اسمان,کودک,درون,پنهان,عقرب,
  • یه کم تغییر

    امروز بیشتر از همیشه دلم گرفته
    حس می کنم از همیشه تنها ترم
    حس میکنم  غریب شدم بین ادما ای کاش یه چالشی تو زندگیم بشه مسافرتی چیزی زیارتی
    خسته شدم بخدا
    یه تفریحی بشه یه کم فرق کنه روزگارم
    یه کم  دلم می خواد توهم بزنم عشقمو بغل بگیرم پیشونیشو بوس کنم بگم امیدم تا اخر عمر باهتم
    ولی امان دوری امان از نداری
    ای کاش می شد ببینمش حداقال مهای 1 بار
    یاهم باهاش حرف بزنم
    ......................................................................................
    خدای دیگه خسته شدم از همه . از خودم
    یه حس های میگه مرگ بشه ادم راحت بشه بابا اینم شد زندگی همش موج منفی
    همیشه هر چیزی ادم می خواد نمیشه
    همیشه بر عکسش میشه
    بهتر چیزی نخواییم من دیگه می خوام   هیچی نخوام بی نیاز از همه چیز بشم  فکر کنم اونجوری بهتر بتونه ادم زندگی کنه
    هزار سال خونه جگر خوردی دیدی ثمرش را ........ راحتی چه بدی داشت که یک بار نکردی
    خدا جون خسته شدم   دانشگاهم زود تر درس بشه برم یه شهره دیگه شاید از این حالو هوا  ادم خارج بشه
    خدای برام دعا کنیید تو زندگیم یه تغییری چیزی بشه
    اخخخ خدا کمک


     

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: چهار شنبه 17 آبان 1391برچسب:دلنوشته,زیبا,خواندنی,شنیدنی,زیباترین,بهترین,دانلود,دعا,خدا,شهره,عمر,هزار,ثمر,بابا,,
  • مبار ای برف

    مبار ای برف!

    چه می باری بر این دنیای ناپاکی؟

    بر این دنیا که هر جایش
    ...
    رد پا از خبیثی است

    مبار ای برف!

    تو روح آسمان همراه خود داری

    تو پیوندی میان عشق و پروازی

    تو را حیف است باریدن به ایوان سیاهیها

    تو که فصل سپیدی را سرآغازی

    مبار ای برف!

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: یک شنبه 7 آبان 1391برچسب:,
  • سلاااااام دوستان.بارالها....

    بارالها...وقتی خسته از همه جا و همه کس ناامیدانه به تو پناه آوردم تو پناهم دادی...
    وقتی از آدم های دور و برم دلم گرفت ...
    و قتی دنیا غم هایش را بهم ارزونی کرد تو به قلبم آرامش دادی...
    تو با حضورت به خنده هام هدف دادی ،
    پس .....پروردگار مهربانم..ای خوبترین خوبها
    ... ... امروز را که شنبه است با یاد تو ومهربانی هایت اغاز میکنم
    روزی را شروع میکنم که میدانم همه نعمت هایت را بمن ارزانی خواهی کرد
    شادی ..زیبائی ..موفقیت ..مهربانی واز همه مهمتر سلامتی
    دلی شاد تنی سالم روحیه ای عالی ولبخندی بر لب
    در کنار عزیزانم همه به زندگی لبخند خواهیم زد ..سلامتی را برای همه از تو تمنا میکنم
    . به امید تو یکتای بی همتا

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: یک شنبه 7 آبان 1391برچسب:,
  • مهربان باش ....

    مردم اغلب بی انصاف و بی منطق و خود محورند...
    "آنان را ببخش"
    اگر مهربان باشی تو را به داشتن انگیزه های پنهان متهم میکنند..
    "ولی مهربان باش"
    اگر شریف و درستکار باشی فریبت میدهند...
    ... "ولی شریف و درستکار باش"
    نیکیها ی امروزت را فراموش میکنند...
    "ولی نیکوکار باش"
    بهترین های خود را به دنیا ببخش حتی اگر کافی نباشد....
    و در نهایت میبینی هر انچه هست همواره میان تو وخداوند است...
    "نه میان تو و مردم"

    *کوروش کبیر*

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: یک شنبه 7 آبان 1391برچسب:,
  • عشق والاترین هدیه خداوند است

    شکیبایی با دیگران، عشق است؛

    شکیبایی با خود، امید است؛

    شکیبایی با خدا، ایمان است.

    عشق والاترین هدیه خداوند است.

    دوست داشتن یک نفر، یعنی دیدن او به همان صورتی که خدا خواسته است.

    دوست داشتن یک نفر یعنی نگاه کردن به چهره خداوند.

    کسی که پر از عشق است، پر از خود خداست.

    خدا همین جا در خانه است؛ این ما هستیم که برای قدم زدن بیرون رفته ایم.

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: یک شنبه 7 آبان 1391برچسب:,
  • سلااااااام ,آیا تو خوشبختی؟

    آیا تو خوشبختی؟

    آیا سقفی بالای سرت هست؟
    نانی برای خوردن ، لباسی برای پوشیدن و ساعتی برای خوابیدن داری؟
    آری.........!
    نامی برای خوانده شدن ، کتابی برای آموختن و دانشی برای یاد دادن داری؟ آری............!
    بدنی سالم برای برداشتن سبد یک پیرزن ، سقفی برای شاد کردن یک کودک ، دهانی برای خندیدن و خنداندن داری؟
    آری..................!
    لحظه‌ای برای حس کردن قلبی برای دوست داشتن و خدایی برای پرستیدن داری؟
    آری................!

    پس ، خوشبختی.....بسیاااااار خوشبخت.....

    * مهربون خداااااا ، شکرت *
    قدر داشته هامونو بدونیم
    بهترینارو براتون آرزو میکنم

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: یک شنبه 7 آبان 1391برچسب:,
  • خدا را براتون آرزو دارم

    خدا تنها روزنه ی امیدیست که هیچگاه بسته نمی شود
    تنها کسی است که با دهان بسته هم می توان صدایش کرد
    با پای شکسته هم می توان سراغش رفت
    تنها خریداریست که اجناس شکسته را بهتر بر می دارد
    تنها کسی ست که وقتی همه رفتند می ماند
    وقتی همه پشت کردند آغوش می گشاید
    وقتی همه تنهایت گذاشتند محرمت می شود و
    تنها سلطانیست که دلش با بخشیدن آرام می گیرد
    نه با تنبیه کردن
    خدا را برایتان آرزو دارم...

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: یک شنبه 7 آبان 1391برچسب:,
  • امشب شب آرزوهاست

    امشب شب آرزوهاست
    \"شب آرزوها\" شبی که خدا بی حساب می بخشد
    از کوچکترین تا بزرگترین آزرویی که داری رو میتونی از خدا بخوایی
    تو این شب واسه همه همه مریضا دعا کن، مخصوصا بیمارای سرطانی
    واسه همه فقیرای روی کره زمین دعا کن مخصوصا فقرای ایران
    واسه همه بچه های معصوم که به هر نحوی مورد آزار و اذیت قرار میگیرن دعا کن
    واسه اینکه خوبی جای همه بدیهارو بگیره دعا کن
    واسه همه دل شکسته ها
    واسه همه منتظرا که چشم انتظار عزیزی هستن
    واسه خودت و واسه همه آرزواهای قشنگی که تو ذهن داری
    واسه کشورمون ایــــــران

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: یک شنبه 7 آبان 1391برچسب:,
  • خوابی !سالهاست که او دیر کرده....

    آیینه پرسید که چرا دیر کرده است؟


    نکند دل دیگران او را اسیر کرده است !


    خندیدم و گفتم او فقط اسیر من است ، تنها دقایقی دیر کرده است.....


    آیینه خنید به سادگیم و گفت:


    احساس پاک تو را زنجیر کرده است.


    گفتم از عشق من چنین سخن مگوی


    گفت:خوابی!!! سالهاست که او دیر کرده است!!!!


    در آیینه به خود نگاه می کنم


    آه...عشق تو عجیب مرا پیر کرده است......




    راست گفت آیینه که منتظر نباش




    او برای همیشه دیر کرده است.....

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: یک شنبه 7 آبان 1391برچسب:,

  • narvan1285

    نارون

    narvan1285

    http://narvan1285.loxblog.ir

    یک نفس تا خدا

    یک نفس تا خدا

    یک نفس تا خدا

    ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

    یک نفس تا خدا