یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

وفای شمع.

مردم از درد نمی‌آیی به بالینم هنوز
مرگ خود می‌بینم و رویت نمی‌بینم هنوز

بر لب آمد جان و رفتند آشنایان از سرم
شمع را نازم که می‌گرید به بالینم هنوز

آرزو مرد و جوانی رفت و عشق از دل گریخت
غم نمی‌گردد جدا از جان مسکینم هنوز

روزگاری پا کشید آن تازه گل از دامنم
گل به دامن می‌فشاند اشک خونینم هنوز

گر چه سر تا پای من مشت غباری بیش نیست
در هوایش چون نسیم از پای ننشینم هنوز

سیم‌گون شد موی غفلت همچنان بر جای ماند
صبح‌دم خندید من در خواب نوشینم هنوز

خصم را از ساده‌لوحی دوست پندارم رهی
طفلم و نگشوده چشم مصلحت‌بینم هنوز

رهی معیری

javahermarket

توبه کردم که دیگه غروبارونبینم..

توبه کردم که دیگه با تـو نباشم

دل ندم دیگه بهتــــ، ازت جدا شم

کنج ِ قلبـم واسه ی تو جا نزارم

قـول مردونمو زیر ِ پـا نزارم

توبـه کردم دیگه چشمــاتو نبینم

دیگه پـای حرفای دلتـــ نشینم

عکس ِ چشمـای تو رو دیگه نبوسم

اگه حتی توی تنهـایی بپوسم

توبه کردم که غروبـا رو نبینم

دیگه هیچوقتـ لب ِ دریـا ننشینم

همه ی خاطره هاتو دور بریزم

دیگه هیچوقتــ بهت نگم عزیـزم

توبه کردم واست آسمون نباشم

دیگه خورشیدتـ نشم، نور نپاشم

بزنم حرف دلـم رو دیگه این بار:

برو دوسِتــ ندارم... خدانگهـدار...

javahermarket

وداع

می روم خسته وافسرده و زار
سوی منزلگه ویرانه ی خویش
به خدا می برم از شهر شما
دل شوریده و دیوانه ی خویش

می برم تا که در آن نقطه ی دور
شستشویش دهم از رنگ گناه
شستشویش دهم از لکه ی عشق
زین همه خواهش بی جا و تباه

می برم تا ز تو دورش سازم
زتو ای جلوه ی امید محال
می برم زنده به گورش سازم
تا از این پس نکند یاد وصال

ناله می لرزد می رقصد اشک
آه بگذار که بگریزم من
از تو ای چشمه ی جوشان گناه
شاید آن به که بپرهیزم من


عاقبت بند سفر پایم بست
می روم خنده به لب خونین دل
می روم از دل من دست بدار
ای امید عبث بی حاصل
فروغ فرخزاد

javahermarket

توکیستی

تو کیستی، که من اینگونه بی تو بی تابم؟
شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم.
تو چیستی، که من از موج هر تبسم تو
بسان قایق، سرگشته، روی گردابم!

تو در کدام سحر، بر کدام اسب سپید؟
تو را کدام خدا؟
تو از کدام جهان؟
تو در کدام کرانه، تو از کدام صدف؟
تو در کدام چمن، همره کدام نسیم؟
تو از کدام سبو؟

من از کجا سر راه تو آمدم ناگاه!
چه کرد با دل من آن نگاه شیرین، آه!
مدام پیش نگاهی، مدام پیش نگاه!
کدام نشاط دویده است از تو در تن من؟
که ذره های وجودم تو را که می بینند،
به رقص می آیند،
سرود میخوانند!

چه آرزوی محالی است زیستن با تو
مرا همین بگذارند یک سخن با تو:
به من بگو که مرا از دهان شیر بگیر!
به من بگو که برو در دهان شیر بمیر!
بگو برو جگر کوه قاف را بشکاف!
ستاره ها را از آسمان بیار به زیر؟
ترا به هر چه تو گویی، به دوستی سوگند
هر آنچه خواهی از من بخواه، صبر مخواه.
که صبر، راه درازی به مرگ پیوسته ست!
تو آرزوی بلندی و، دست من کوتاه
تو دوردست امیدی و پای من خسته ست.
همه وجود تو مهر است و جان من محروم
چراغ چشم تو سبزست و راه من بسته است.

javahermarket

درخواست ازخدا.

خداوندا تنها درخواست من از تو این است
روزی که به اغوش تو باز میگردم
اگر جهنم از ان من شد که میسوزم
با جان و دل چرا که حکم منی که دلت را شکستم
و بر تو پشت کردم همین است
اما
اگر بهشتت از ان من شد
هر چقدرهم زیبا انرا به من هدیه مکن
بهشت من تنها یک چیز است
در ان دنیا
باز عشقم را میخواهم
مرا در وجودش بدم تا جای نفسهایش باشم
میخواهم در وجودش بمانم
تا دوری و دلتنگی هایی که از او در دنیایت مرا ازار داد
برای همیشه مرا تسکین دهد
و بدانم از او جدایی ناپذیرم
این ان بهشتی است که من در رویاهایم دارم

javahermarket

غم نگاه آخرت

غمه نگاه اخرت تو لحظه ی خداحافظی

گریه ی بی وقفه ی من تو اون روزای کاغذی

قول داده بودیم ما به هم که تن ندیم به روزگار

چه بی دووم بود قوله ما جدا شدیم اخر کار



تو حسرت نبودنت من با خیالتم خوشم

با رفتنم از این دیارآرزوهامو میکشم

کوله بارم پره حسرت تو دلم یه دنیا درده

مثل آواره ای تنها تو خیابونی که سرده



تا خیالت به سرم میزنه گریه ام میگیره

آروم آروم دله تنگم داره بی تو می میره

گل مغروره قشنگم من فراموشت نکردم

بی تو اینجا رو نمی خوام میرم و برنمی گردم

javahermarket

یادته قدیما دلا چه پاک و ساده بود.........

یادته قدیما دلا چه پاک و ساده بود

دستا خالی اما دلا سرزنده بود



رو لبا سر شار از خنده بود

لب چشمه پر از گلای پونه بود



خبری از برج های فولادی نبود

خونه ها از خشت و گلی , ساده بود

یادته چشما از دیدن هم سیر نمی شد

کسی از کسی دلگیر نمی شد



وقتی عشقی تو قلبی شعله می زد

از همه دنیا می گذشت و پاینده می شد
یادته قدیما حرفی از سفر نبود

کسی از کسی بی خبر نبود



همه به عشق هم زنده بودند

عاشقا واقعا دلداده بودند



دستا یه سر پناه بود واسه هم

قلبا یه جای امن بود واسه هم



یادته قدیما دلا چه پاک و ساده بود
قلبا خالی از دو رنگی و کینه بود

javahermarket

خدایا

نمي دانم چه مي خواهم خدايا
به دنبال چه مي گردم شب و روز
چه مي جويد نگاه خسته من
چرا افسرده است اين قلب پر سوز
زجمع آشنايان مي گريزم
به كنجي مي خزم آرام و خاموش
نگاهم غوطه ور در تاريكي ها
به بيمار دل خود مي دهم گوش
گريزانم از اين مردم كه با من
به ظاهر همدم و يكرنگ هستند
ولي در باطن از فرط حقارت
به دامانم دو صد پيرايه بستند
از اين مردم، كه تا شعرم شنيدند
به رويم چون گلي خوشبو شكفتند
ولي آن دم كه در خلوت نشستند
مرا ديوانه اي بدنام گفتند
دل من، اي دل ديوانه ي من
كه مي سوزي از اين بيگانگي ها
مكٌن ديگر زدست غير فرياد
خدا را، بس كن اين ديوانگي ها

javahermarket

lajbazi

مـــــــن عاشقـــانـــــه هایـــــــم را



روی همیـــــــــن دیـــــــــوار مجـــازی می نویســــــــم !



از لــج تــــــــو . . .



+وقــتــی تــو حــرفــهــایــم را نــمــیــخــوانــی . . .چــه تــفــاوتــی دارد ؛کـه حـــرف دلـــم را بـنـویـسـم یـا از بـــغـــل دســـتـــی ام کـپـی کـنـم×××
از لـــج خــــــــودم . . .



که حاضـــــــر نبــودیــــــــم یک بار



ایـــــــن هــــا را واقعـــــــی بــه هـــم بگوییــــــــم
بعضی اوقات به این فکر می کنم که اگه با تـو آشنا نمی شدم
هیچ اتفاق خـآصّی تو زندگیم نمی افتآد

فقط شبا راحت تر می خوابیدم ...!!!

javahermarket

کاش زمان همینجا متوقف بماند....

قدمهایم را برمیدارم

میروم

از کنار تمام روزها رد میشوم

و تمام خاطرات

به تو که میرسم میایستم

توان حرکتم نیست

غم نبودنت چقدر بزرگ است

وحس بودنت چقدر شگفت انگیز

میخواهم تاابد در همین نقطه بمانم

جایی که تو هستی و من و زندگی

کاش زمان همینجا متوقف بماند....

javahermarket


narvan1285

نارون

narvan1285

http://narvan1285.loxblog.ir

یک نفس تا خدا

یک نفس تا خدا

یک نفس تا خدا

ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

یک نفس تا خدا