یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

كاش سيل شوي...............

به نام ِ او دل را آفرید و به نام ِ تو که تپیدنش دادی .لابه لای ِ تمام شعرهایی که برای چشمهایت نوشته ام این آخری ها احساسی هست که بیشتر از پیش غوطه میخورد میان ِ کلماتم
..
در پس ِ تمام ِ روزهایی که با تو گذشته عطر ِ خاطره ای گرم می کشاندم دور آن قدر دور که زمین تنها چیزی باشد که نبینم و مقابل ِ دیدگانم ت...ا چشم کار می کند ؛ آبی ِ بی نهایت ِ آسمان است
..
تو رنگت ؛ بی رنگی ست هوایت ؛ بی هوایی کنار ِ تو ، اندازه ی تمام ِ نداشته هایم آرامم
..
تو ؛ بوی ِ خاک باران خورده ای و سینه ات شالی زار ِ امن ِ دلواپسی های من

در نبود ِ توآن قدرشکستن را عمیق تجربه کردم که این روزها که هستی تمام ِ بنای دلم را از عشق هزار بارفرو می پاشانم ودوباره از نومیسازم ... به عشق ِ نفس هایت ..

دروازه ی دستهایم باز ِ باز است تا تو فقط نگاهی کنی ؛ گرم و طولانی که یاد بگیرم نزدیک تر شو... که بی اجازه تن ِ لبهایت رابه نوازش ِ آرام ِ لبهایم بسپارم ..

روی بغض ِ تمام ِ شبهای رفته با بوسه نمک می پاشانی و به ضیافتی در توخودم را میهمان میکنم که چه ساعتت از دوازده گذشته باشد و چه نه
...
حریم ِ مهربان ِ حضورت راتنگ در بر بگیرم و وحشیانه در آغوشت ؛ بتازم

هی ذکر کنم نامت را که تو در قایق ِ بسترت به تلاطم به موج بکشانی مرا با بوسه با آه با ناز با رمزبا ساز با آه با نیاز.

با هر نفس از تو عشق را وام میگیرم و سرخی ِ گونه هایم را قرض می دهم به آسمان که برف ببارد روی داغ ترین خاطره ها شبها
و لحظه هایی که روی قلبم حک کردی

کاش سیل شوی و شبی بر من بباری یادت باشد که با هم آتش بگیریم

javahermarket

براي هميشه گم شدم..........

روی بغض های همیشگی ام


خانه ساختم



و پشت بام را



پر از نبودنت کردم



در حیاط خانه



کاشتم



آرزوهایم را



و با اشک های بی دلیلم



گل های دلتنگی ام را



آب دادم ........................



جای پنجره های اتاقم



عکس چشمان روشنت را



قاب گرفتم ......



تکیه دادم به دیوار عشق



و در همان خانه ای که



در عالم دیوانگی



برایت ساخته بودم



برای همیشه



گم شدم ............


javahermarket

منم......

آنکه حال مردم دیوانه می داند منم

آنکه سوز سینه پروانه می داند منم

آنکه در جام محبت باده میریزد تویی

آنکه قدر ساغر و پیمانه می داند منم

آنکه که خلقی را به چشمی می کند افسون تویی

و آنکه افسون رخ جانانه می داند منم

آنکه دل می سوزد و افسانه می سازد تویی

و آنکه از سوز جگر افسانه می داند منم

طاق ابروی تو محراب است و چشمت می فروش

آنکه راه مسجد و میخانه می داند منم

خانقاهی هست در عالم برای عارفان

آنکه از دل راه آن کاشانه می داند منم

جمله درویشان عالم ساکن آن خانه اند

آنکه نام صاحب آن خانه می داند منم





javahermarket

من تا ابد كنار تو بودم ولي.....

من تا ابد کنار تو بودم ولی چه سود

خوشبخت آنکسی که دلت را ز من ربود


...
من خواستم که سهم تو باشم ولی نشد

بی تو سفید موی سیاهم دلم کبود


فردا به چشم باغچه ام سرد و خسته است

آخر چگونه بی تو بهارش ز غم زدود؟


دستان تو کنون به چه دستی گره شده؟

یادت که رفت گرمی دستان من چه زود


بال و پرم تویی تو بدان سوخت بال من

پرواز رفته از سر من غصه ره گشود


بی تو تمام شد شب شب بو بدون ماه

در وصف گریه ها دل من سالها سرود

javahermarket

زيبا ترين رديف غزل هاي من تويي


تو، آن گلی که می شــکفی در خیال من .
پر می شود زعطر خوشــت زنــدگانیم


تو، آن گلی که می شــکفی در خیال من .

پر می شود زعطر خوشــت زنــدگانیم

گل مــی کنـــد به باغ نگـاهت جـوانیم

وقــتی به روی دامـــن خـــود می نشانیم

داغ جنون قـــطره ی اشــکم به چشم تو

هر چند از دو چـشم خودت می چکانیم

مـن عابـــر شــکســته دل خـلوت تو أم

تا بیـکران چشــم خـــودت مــی کشانیم

یک مشـت بغض یخ زده تفسیر می کند

انـــــدوه و درد غربــت بــی همــزبانیم

وقــتی پـرید رنگ تو از پشت قصه ها

تصــویر شد نهـــایت رنـــگــین کـمانیم

تو، آن گلی که می شــکفی در خیال من

پر می شود ز عطر خوشــت زنــدگانیم

در کـهــکشان چـشم تو گم می شود دلم

سرگـشتـــه در نــــهایــتی از بی نشانیم

زیــبـــاترین ردیف غـــزلهای من توئی

ای یـــــار ســــرو قـــامت ابـرو کمانیم

حـــالا بیـــا و غــربت ما را مرور کن

ای یــــادگــــــار وســعت سبـز جوانیم

javahermarket

.....زيباترين

ای مهربانم ای عشق من ای بهانه ی بودنم



مرا ببخش اگر با عشقم عذابت دادم



وقتی دلم غروب می کند



به آسمان پر ستاره ات می نگرم



تا آرام شوم



می دانم شاید از این همه ناله خسته شوی



ولی چه کنم چیزی جز ناله در کوله بارم پیدا نیست



ببخش مرا اگر لحظه ای چشم بر هم گذاشتم وتو را ندیدم



ببخش خوبم



تصورجدایی از تو برایم سهل نیست



سخت است سخت تر از خوردن زهر



نمی دانم چطور عشقم را به تو بگویم



آری تو خود می دانی چون تنهاترینم



همیشه با نا امیدی از تو خواستم که دوستم بداری



چون گاهی حس کردم چیز دیگری در دلم جای تو را گرفته وتو را ناراحت کرده



نا امید شدم چون فکر می کردم که دیگر مرا نمی خواهی



ولی اینگونه نبود تو هیچ وقت مرا فراموش نکردی



آری تو همیشه همان مهربانترینی



همان عشقی که حاضرم برای بودنش در قلبم بمیرم



همانی که حاضرم برای رسیدن به آن بسوزم



تاجایی که بالاخره حسش کنم



تو چون شمعی ومن پروانه ای بر بالای سرت می چرخم



هر لحظه می خواهم گرمای عشقت را حس کنم



آنقدر تلاش می کنم تااینکه در گرمای وجودت بسوزم




ای زیباترینم دوستم بدار





این اولین و آخرین خواسته ی من از توست




دوستم بدار چون عاشقانه دوستت دارم ای خدای مهربانم


javahermarket

براي تو

هرگز به کسی نگاه نکن وقتی قصد دروغ گفتن داری!

هرگز به کسی محبت نکن وقتی قصد شکستن قلبش را داری !!!

هرگز قلبی را قفل نکن وقتی کلیدش را نداری!!



وقتی کوچیک بودیم دلمون بزرگ بود

ولی حالا که بزرگ شدیم بیشتر دلتنگیم!!!

کاش کوچیک می موندیم تا حرفامون رو از نگاهمون بفهمن !

نه حالا که بزرگ شدیم و فریاد هم که می زنیم

باز کسی حرفمون رو نمیفهمه !!!

javahermarket

دلم خيلي گرفته

به تو نرسیدم، اما خیلی چیزارو یاد گرفتم...



یاد گرفتم به خاطر کسی که دوستش دارم باید دروغ بگم.



یاد گرفتم هیچکس ارزش شکوندن غرورم رو نداره.

یاد گرفتم توی زندگی برای اون که بفهمم چقدر دوستم داره هر روز به یه بهانه ای دلشو بشکونم.

یاد گرفتم گریه ی هیچکس رو باور نکنم.

یاد گرفتم بهش هیچ وقت فرصت جبران ندم.

یاد گرفتم دم از عاشقی بزنم ولی اما از کجا بگم از کی بگم...

می خوام همین جا دلمو بشکونم خوردش کنم تا دیگه عاشق نشه.

تا دیگه کسی رو دوست نداشته باشه.

توی این زمونه کسی نباید احساس تورو بدونه وگرنه اون تورو می شکونه.

می خوام بشم همون آدم قبل کسی که از سنگ بود و دو رو برش دیواری از سکوت و بی تفاوتی...

می خوام تنها باشم...

javahermarket

نفرين به تو اي غريبه.....

نفرین به تو ای غریبه

به تو که روزی اشنا ترین لحظه هایم بودی!

سکوت خسته و قلب شکسته ام را ببین با من چه کردی؟

ایا تاوان عاشق شدن و عاشق بودن این است؟!

اگر چنین است پس نفرین بر عشق...

روزگار تنها شدنم را در جاده ی انتظار می گذرانم

نفرین به تو ای غریبه...

باز میان شقایق های سرخ گم خواهم شد

میروم تا شاید این بار غریقی را با خیلی از امواج

محبت به سوی ساحل مهربانیم بکشانم

چیزی بگو چیزی نخواهم گفت

سکوت های سر به زیر از کودکی با من است

و من این بار میخواهم عاقلانه ببینم نه عاشقانه...

javahermarket

چرا؟؟؟؟؟؟؟

برایت خاطراتی برروی این دفتر سفید نوشتم

که هیچ کسی نخواهد توانست چنین خاطرات شیرینی را

برای بار دوم برایت بازگوید

چرا مرا شکستی؟ چرا؟

اشعاری برایت سرودم

که هیچ مجنونی نتوانست مهربانی ومظلومیت چهرهات راتوصیف کند

چراتنهایم گذاشتی؟چرا؟

چهره ی پاک ومعصومت را هزار بار برروی ورق های باقی مانده ی وجودم نگاشتم

چرا این چنین کردی بامن ؟چرا؟

زیبا ترین ستارگان اسمان رابرایت چیدم

خوشبو ترین گلهای سرخ رابه پایت ریختم

چرا این چنین شد؟چرا

من که بودم .که هستم


javahermarket


narvan1285

نارون

narvan1285

http://narvan1285.loxblog.ir

یک نفس تا خدا

یک نفس تا خدا

یک نفس تا خدا

ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

یک نفس تا خدا