یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

خورشید به رقص اید رخساره چو بگشایی

خورشيد به رقص آيد رخساره چو بگشايي





مهتاب غزل خواند، ديدار چو بنمايي





فرهاد گرت بيند از ياد برد شيرين





نرگس به طرب آيد آن ديده چو بگشايي





پروانه شدم اي شمع تا گرد رخت گردم





اي پاك تر از پاكي در منظرو تنهايي





باز آ كه دو چشمم را فرش قدمت سازم





بر گو چه خطايي رفت تا باز نمي آيي؟





بلبل به وصال گل شور و شعفي دارد





يعني همه جا زيباست در آينهء زيبايي





چشمان سيه مستت برده ست قرار دل





پنهان نتوان كردن اين مست ي و رسوايي





اي سرو قد رعنا ، يلداست ، تو با ما باش





تا شب به محاق افتد زان طلعت جوزاني





صد پاره دلي دارم از هجر تو كز داغش





رسته است به هامونها صد لالهء صحرايي.

javahermarket

خیال تو

نامه عاشقانه
من منتظرت شدم ولي در نزدي

بر زخم دلم گل معطر نزدي

گفتي كه اگر شود مي آيم اما

مرد اين دل و آخرش به او سر نزدي






هر چه بر من گذشت حقم بود من از اين بيشتر سزاوارم تو گناهي نداري اي زيبا مرگ بر من كه دوستت دارم







در جوانی غصه خوردم هیچ کس یادم نکرد / در قفس ماندم ولی صیاد آزادم نکرد / آتش عشقت چنان از زندگی سیرم بکرد / آرزوی مرگ کردم مرگ هم یادم نکرد.



تکیه بر دوست مکن محرم اسرار کسی نیست / ما تجربه کردیم کسی یار کسی نیست










آرزو دارم شبي عاشق شوي .آرزو دارم بفهثمي درد را .تلخي برخوردهاي سرد را .مي رسد روزي كه بي من سر كني .مي رسد روزي كه مرگ عشق را باور كني ...










مهر تو به مهر خاتم ندهم ،وصلت به دم مسیح مریم ندهم،عشقت به هزار باغ خرما ندهم،یکدم غم تو به هر دو عالم ندهم



سفری غریب داشتم توی چشمای قشنگت،سفری که بر نگشتم غرق شدم توی نگاهت، دل ساده ی ساده کوله بار سفرم بود،چشم تو مثل یه سایه همجا همسفرم بود،من همون لحظه اول آخر راهو میدیدم،تپش عشق و تو رگهام عاشقانه می چشیدم







تو رو خواستن اشتباه بود - تو رو دیدن یه گناه بود - دلم از گناه نترسید - که وجودت چون پناه بود



تو بودی باور من-تو یار و یاور من- تو بودی عشق اول-رفیق آخر من- تو بودی شور هستی-رفیق خوب مستی-تو بودی کعبه ی عشق-مثل خدا پرستی








اندیشیدن به پایان هر چیز شیرینی حضورش را تلخ می کند... بگذار پایان تو را غافلگیر کند درست مانند آغاز






من برنده ام ... چون نجواهایم را به ترانه های ماندگار تبدیل می کنم.



دل آدم ها به اندازه ی حرفهاشون بزرگ نیست ... اما اگه حرفاشون از دل باشه می تونه بزرگترین آدم ها رو بسازه



هميشه واسه گلي خاک گلدون باش که اگه به آسمون هم رسيد يادش باشه ريشش کجاست



آسمان برای گرفتن ماه تله نمی گذارد ، آزادی ماه است که او را پایبند می کند



اگر برگ درخت در پاییز نمی افتاد، جایی برای روئیدن برگ های بهاری پیدا نمی شد.



آن کس که با داشته های خوب خود خوشحال نیست ، با برآورده شدن آرزوهایش نیز خوشحال نخواهد بود.



درازترین سفر با یک گام برداشتن آغاز می شود.



باران را دوست دارم ، چون بی هیچ چشم داشتی به زمین می آید. این فاصله را با تمام عشق طی می کند تا به ما اهالی خاک نوید تازگی و آبادانی بدهد.



جایی در پشت ذهنت ، به خاطر بسپار که اثر انگشت خداوند بر همه چیز هست.







وفاي شمع را نازم كه بعد از سوختن ...به صد خاكستري در دامن پروانه ميريزد...نه چون انسان كه بعد از رفتن همدم... گل عشقش درون دامن بيگانه ميريزد



زندگی مثل دوچرخه سواری می مونه ..واسه حفظ تعادلت هميشه بايد در حركت باشي ....آلبرت انیشتن



صدا كن مرا كه صدايت زيباترين نواي عالم است صدا كن مرا كه صدايت قلب شكسته ام را تسكين ميدهد صدا كن مرا تا بدانم كه هنوز از ياد نبرده اي مرا نشسته ام تا شايد صدايم كني صدايم كني ومحبت بي دريقت را نثارم كني






نشنو از نی ، نی حصیری بی نواست

بشنو از دل ، دل حریم کبریاست

نی بسوزد خاک و خاکستر شود

دل بسوزد خانه ی دلبر شود











هي فلاني مي داني ؟ مي گويند رسم زندگي چنين است...

مي آيند.... مي مانند.... عادت مي دهند.... ومي روند.

وتو در خود مي ماني و تو تنها مي ماني

راستي نگفتي رسم تونيز چنين است؟.... مثل همه فلاني ها....؟


اگر کلمه دوستت دارم قيام عليه بندهاي ميان من و توست اگر کلمه دوستت دارم راضي کننده و تسکين دهنده قلب هاست اگر کلمه دوستت دارم پايان همه جدايي هاست اگر کلمه دوستت دارم نشانگر عشق راستين من به توست اگر کلمه دوستت دارم کليد زندان من و توست پس با تمام وجود فرياد ميزنم دوستت دارم







عشق اين است که تو با صداي من سخن بگويي و با چشمان من ببيني و هستي را با انگشتان من کشف کني







نمي دونم که چرا هر وقت به تو مي رسم ، نمي توانم از تو

بگويم. براي گفتنت واژه کم مي آورم. به هر حال ، بدان

که بيشتر از اين حرف ها و واژه ها برايم معنا مي دهي








من چه كنم خيال تو منو رها نمي كنه

اما دلت به وعده هاش يه كم وفا نمي كنه

من نديدم كسي رو كه مثل تو موندگار باشه

آدم خودش رو كه تو دل اينجوري جا نمي كنه

javahermarket

مرادریاب

مرا درياب

تو اي تنهاترين شاهد

تو اي تنها در اين دنيا و هر دنيا



بجز تو آشنايي من نمي‌يابم

بجز تو تكيه‌گاه و همزباني من نمي‌خواهم

مرا درياب



تو ميداني كه من آرام و دلپاكم

و ميداني كه قلبم جز به عشق تو

و نام تو

و ياد تو

نخواهد زد



و مي‌داني كه من ناخوانده مهماني در اين ظلمت‌سرا هستم

مرا درياب

كه من تنهاترين تنهاي بي‌سامان اين شهرم

مرا بنگر.. مرا درياب



قسم به راز چشمانم

به‌ اقيانوس بي‌پايان رويايم

به رنگ زرد به رنگ بي‌وفايي‌ها

به عشق پاك

به ايمانم

به چين صورت مادر

به دست خسته‌ي بابا

به آه سرد تنهايي

به قلب مرده‌ي زاغان

به درد كهنه‌ي زندان

به اشك حسرت روحم

به راز سر به مُهر سينه‌ي اسبم

اگر دستم بگيري و

از اين زندان رها سازي

برايت عاشقانه شعر خواهم گفت

همين يك قلب پاكم را

و روح بي‌قرارم را كه زنداني‌ست

به تو اي مهربان تقديم خواهم كرد



مرا از غربت زندان رها گردان

نگاه بي‌پناهم بر در زندان تنهايي روح خسته‌ام خشكيد

مرا درياب

مرا درياب كه غمگينم

javahermarket

اهسته تربیا

آهسته تر بیا
غوغا نکن که دلم
با شور دردناک نفس های گرم تو
بی تاب می شود .

آهسته تر بیا،دلواپسم نکن،
برای خاطره بازی
فرصت ، همیشه هست .

وقتی تو می رسی
احساس می کنم
سکوت می شکند
ثانیه ها گرم می شوند
فاصله ، از لای انتظار پنجره
فرار می کند
آغوش می شود تمام تنم از نگاه تو

جایی برای کلام نیست
خاطره ، خود با تمام آنچه هست
میان چشم های عاشق ما
حرف می زند
و آرام
برگ می خورد وقتی تو می رسی

زندگی ، با تو می رسد
لبخند ، با تو می رسد
احساس می کنم
جایی ، میان پلک های مدام اضطراب
برای ما ساخته اند

احساس می کنم
ما را درون هاله ای از عطر و آرزو
انداخته اند .

وقتی تو می رسی
عاشق تر از همیشه ی حرف ها،حرف می زنم
شیرین تر از همیشه ی بغض ها،بغض می کنم

وقتی تو می رسی
من، به تمام آنچه دوست دارمَش
می رسم...!

javahermarket

تمام وسعت قلبم ركود است

حال مرا نپرس که بهتر نمی شود

این قامت شکسته صنوبر نمی شود



می کوبدم زمین سرشب بغض های غم

اما دوچشم قرمز من - تر نمی شود



کابوس های من همه از جنس شیشه است

این شب که با تلنگر غم - سر نمی شود



تقصیر من نبود که پرهای من شکست

این مرغ خانگی که کبوتر نمی شود . . . !



راحت نمی شود دل از این دشنه های زجر

این خنجر شکسته که خنجر نمی شود . . .



حالم خراب گشته ولی بی خیال من

از بد گذشته است و بد تر نمی شود



آتش گرفته ساقه ی از هم گسسته ام

خاکستر و گدازه که پر پر نمی شود



بی تو تمام وسعت قلبم رکود کرد

گویا که عشق بی تو میسر نمی شود



این خاک شوره زار دلم را مرور کن

برگرد چونکه بی تو معطر نمی شود



باشد نیا و حال مرا باز هم نپرس

این کشتی شکسته به بندر نمی رود . . .



javahermarket

چه ساده مي شكنيم همه چيز را

دلمان خوش است که می نویسیم و دیگران میخوانند و عده ای می گویند ،


آه چه زیبا ، و بعضی اشک می ریزند و بعضی می خندند


دلمان خوش است به لذت های کوتاه ، به دروغ هایی که از راست بودن

قشنگترند ،


به اینکه کسی برایمان دل بسوزاند یا کسی عاشقمان شود


با شاخه گلی دل می بندیم ، و با جمله ای دل می کنیم


دلمان خوش است به شب های دو نفری و نفس های نزدیک


دلمان خوش می شود به برآوردن خواهشی و چشیدن لذتی


و وقتی چیزی مطابق میل ما نبود چقدر راحت لگد می زنیم


و چه


ساده می شکنیم همه چیز را

javahermarket

تو همين جاهايي............

یادم رفت، تو را؛

پی اندوه نگاری که شبی

بی‌خبر رفت و دگر باز نگشت!

یا پی لذت شادی ژرف، روی اندیشه پر وسوسه‌ی دانایی!

آری این بار هم انگار، یادم رفت تو را...!

به کجا می‌رفتیم، که تو از خاطر من می‌رفتی؟!

به جهانی که در آن، از زمین دلمان، علف هرز چرا؟! می‌رویید؟!

یا به آن وادی سرگردانی، که هوایش همه از حسرت و تردید، به تنگ

آمده بود؟!

به کجا می‌رفتیم؟!

تو پر از معجزه بودی و من و دل

در دل روشن نور،

با چراغی مبهم اما و اگر، پی تو می‌گشتیم!

... تو، همین جاهایی...


من تو را می‌بینم؛

که در آغوش زلال شبنم، مثل موسیقی آرام هوا، می‌نشینی و به

من می‌خندی...

یا همین نزدیکی، روی لبخند پر از مهر خدا

مثل یک کودک پر شور و امید، دست تردیدم را، به یقین می‌گیری!

تو، همین جاهایی...

من چرا یادم رفت؟!

که تو هستی! پای پرواز پر پروانه!

و چرا می‌گشتم، همه‌ی دنیا را، پی برهان و دلیل؟!

این همه کافی نیست؟!

این همه خوبی و نور، این همه شادی و شور...؟!

این همه زیبایی...؟!

این همه لحظه‌ی سر مست غرور...؟!

... او اگر رفت...!!!من چرا دلتنگم؟!

... که تو هستی!!!

و کسی می‌آید، که به ایمان تو بی‌تردید است!

و دلش، آن‌قدر بی‌رنگ است، که از آن سوی دلش حرمت آبی فردا پیداست!

من، چرا یادم رفت، که تو هستی،

و چرا می‌گشتم، همه‌ی عمرم را، پی فهمیدن تو...؟!

که تو هر لحظه همین جاهایی... و مرا، می‌فهمی!

و من از بودن تو، خود آرامش و عشقم، و پر از نور و امید...

و دگر می‌دانم، که تو هستی، همه جا و همه وقت!

و به من نزدیکی...

تو، همین جاهایی...

javahermarket

خاك خوشبخت.....

سالها پیش از این

زیر یك سنگ گوشهای از زمین

من فقط یك كمی خاك بودم همین

یك كمی خاك كه دعایش

پر زدن آنسوی پرده آسمان بود

آرزویش همیشه

دیدن آخرین قله كهكشان بود



خاك هرشب دعا كرد

از ته دل خدا را صدا كرد

یك شب آخر دعایش اثر كرد

یك فرشته تمام زمین را خبر كرد

و خدا تكهای خاك برداشت

آسمان را در آن كاشت

خاك را

توی دستان خود ورز داد

روح خود را به او قرض داد

خاك

توی دست خدا نور شد

پر گرفت از زمین دور شد



راستی

من همان خاك خوشبخت

من همان نور هستم

پس چرا گاهی اوقات

این همه از خدا دور هستم ؟!


javahermarket

آن عشق ديروز اينجا بود.ديگر نيست

آه، آن صدای خوش طنین،

شورآفرین، والا

دیروز با ما بود، دیگر نیست

این آسمان، این ماه، این کوه، این درختان را

با آن نگاه نازنین،

وان خنده شیرین

گرم تماشا بود، دیگر نیست

آن چهره پر مهر

آن دست گرم

آن قلب پاک

آن عشق

دیروز این جا بود، دیگر نیست

وقتی سخن می گفت

جان ها پر از آهنگ و آوا بود، دیگر نیست

همراه در یک کاروان بودیم و می رفتیم

سیمای او هر گوشه پیدا بود، دیگر نیست

دنیا چمن، گل، زندگی، خورشید،

در چشم ما،

تا بود-

زیبا بود، دیگر نیست


javahermarket

گل من گريه نكن..........

گل من گریه مکن

که در آینه ی اشک تو ، غم من پیداست

قطره ی اشک تو داند که غم من دریاست

گل من گریه مکن

سخن از اشک مخواه

که سکوتت گویاست

از نگه کردنت احوال تو را می دانم

دل غربت زده ات

بی نوایی تنهاست

من و تو می دانیم

چه غمی در دل ماست

گل من گریه مکن

اشک تو صاعقه است

تو به هر شعله ی چشمان ترم می سوزی

بیش از این گریه مکن

که بدین غمزدگی بیشترم می سوزی

من چو مرغ قفسم

تو در این کنج قفس بال و پرم می سوزی

گل من گریه مکن

که در آیینه ی اشک تو غم من پیداست

فطره ی اشک تو داند که غم من دریاست

دل به امید ببند

نا امیدی کفرست

چشم ما بر فرداست

ز تبسم مگریز

دُرّ ِ دندان تو در غنچه ی لب زیباست

گل من گریه مکن






javahermarket


narvan1285

نارون

narvan1285

http://narvan1285.loxblog.ir

یک نفس تا خدا

یک نفس تا خدا

یک نفس تا خدا

ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

یک نفس تا خدا