یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

دوست دارم

چون شعرِ پنهان در گلویی دوستت دارم

در قالب هر آرزویی دوستت دارم

دیگر گواه عاشقی‌، این اشک‌ها هم نیست

با این‌همه بی‌آبرویی دوستت دارم

آن چشم‌های تو همیشه راست می‌گویند

دیگر نمی‌خواهد بگویی دوستت دارم

دیوار هم عاشق شده، آهسته آهسته

ای قابِ عکس روبرویی، دوستت دارم

می‌خواستم از تو بگویم، بغض‌ امّا بغض ... !

این‌بار هم بی‌گفتگویی دوستت دارم
دستت برایم رو شد ای دل! خوب می‌دانم

این روزها دلتنگِ اویی، دوستت دارم.

javahermarket

نامهربون

با همه می بینمت ، با همه کس به جز خودم
تقصیر من چیه که عاشق چشم تو شدم ؟
دیگه طاقت ندارم تو رؤیای کسی باشی
دنیای منی ، محاله دنیای کسی باشی
عمریه داد می زنم زیبا فقط مال منه
نمی تونم ببینم تو زیبای کسی باشی
با همه می بنمت ، با همه کس به جز خودم
تقصیر من چیه که عاشق چشم تو شدم ؟
دیگه طاقت ندارم ، زیبا چه قدر سفر می ری ؟
به خدا رو کره زمین باشی هدر می ری
می دونم ، توی قایم باشک تلخ روزگار
یه روز از دست چشای این دیوونه در می ری
با همه می بینمت ، با همه کس به جز خودم
تقصیر من چیه که عاشق چشم تو شدم
دیگه طاقت
ندارم ، همه تو رو نشون می دن
وقتی که می بینمت ، دستاشونو تکون می دن
قیمت ناز نگات ، هر چی باشه من می خرم
بقیه رد می شن و همه می گن گرون می دن
با همه می بینمت ، با همه به جز خودم
تقصیر من چیه که عاشق چشم تو شدم
دیگه طاقت ندارم ندارم ، توام من و دوس نداری
خودتم
از همه بیشتر من و تنها می ذری
می دونی نه روزگار ، نه مردمش ، نه تو ، نه عشق
قدیما به این می گفتن ، غریبی ، بدبیاری
با همه می بینمت ، با همه به جز خودم
تقصیر من چیه که عاشق چشم تو شدم
دیگه طاقت ندارم ، همه تو رو نشون می دن
وقتی که می بینمت ، دستاشونو تکون می دن
قیمت ناز نگات ، هر چی باشه من می خرم
بقیه رد می شن و همه می گن گرون می دن
با همه می بینمت ، با همه کس به جز خودم
تقصیر من چیه که عاشق چشم تو شدم
دیگه طاقت ندارم ، توام من و دوس نداری
خودتم از همه بیشتر من و تنها می ذاری
می دونی نه روزگار ، نه مردمش ، نه تو ، نه عشق
یما به این می گفتن ، غریبی ، بدبیاری
با همه می بینمت ، با همه کس به جز خودم
تقصیر من چیه که عاشق چشم تو شدم
دیگه طاقت ندارم بخونمت تو هر غزل
گل ارکیده بیارن واسه تو بغل بغل
تو که بهتر می دونی ، هیچ کس دیگه نمی گفت
به چشای مثل ماه نازنین تو ، عسل
با همه می بینمت ، با همه کس به جز خودم
تقصیر من چیه که عاشق چشم تو شدم
دیگه طاقت ندارم ، پروانه هات فراوونن
اونا از دیوونگیم بی خبرن ، نمی دونن
اما من یه روز میام انقده فریاد می زنم
تا برن تمام عاشقایی که تو می دونن
با همه می بینمت ، با همه کس به جز خودم
تقصیر من چیه که عاشق چشم تو شدم
دیگه طاقت ندارم ، بپیچه موجای صدات
کسی عکسی داشته باشه از طلوع خنده هات
نمی خوام حتی کسی یه شاخه گل بهت بده
همه ی گلا رئ من یه روز می ریزم زیر پات
با همه می بینمت ، با همه کس به جز خودم
تقصیر من چیه که عاشق چشم تو شدم
دیگه طاقت ندارم همه تو رو طلب کنن
از آتیش عشق تو یا بسوزن یا تب کنن
مگه من مرده باشم که بذارم چند تا دیگه
روزشونو به هوای دیدن تو شب کنن
با همه می بینمت ، با همه کس به جز خودم
تقصیر من چیه که عاشق چشم تو شدم
دیگه طاقت ندارم ببینمت با دیگری
دسای کسی باشه تو اون دسای مرمری
نمی تونم ببینم من دیوونت باشم و تو
بی تفاوت از کنار یه دیوونه بگذری
با همه می بینمت ، با همه کس به جز خودم
تقصیر من چیه که عاشق چشم تو شدم
دیگه طاقت ندارم دنیا برام جهنمه
عکساتو همیشه می بینم توی دستای همه
تو بیا و
محض خاطر کسی که دوس داری
بگو که عاشق تر از هر کسی که دیدی ، مریمه
با همه می بینمت ، با همه کس به جز خودم
تقصیر من چیه که عاشق چشم تو شدم
دیگه طاقت ندارم ، به خیلیا نس می دی
خیلی راحت با غریبه آشناها دس می دی
می دونم اگه یه ذره دیگه ایراد بگیرم
همه ی شعرا و نامه های من رو پس می دی
با همه می بینمت ، با همه کس به جز خودم
تقصیر من چیه که عاشق چشم تو شدم
دیگه طاقت ندارم ، دلم برات تنگ شده
غم تو رو شونه هام یه کوهی از سنگ شده
تو صدات یه چیزیه خیلی من و می ترسونه
حتی من بهم می گه مهر تو کمرنگ شده
با
همه می بینمت با همه کس به جز خودم
تقصیر من چیه که عاشق چشم تو شدم
دیگه طاقت ندارم ، تو نمی خوای ببینمت
گل من فک می کنی می خوام بیام بچینمت
دوس دارم یه وقت کوتاه بذاری برای من
توی لحظه های فیروزه ای و ناب و کمت
با همه می بینمت ، با همه کس به جز خودم
تقصیر من چیه که عاشق چشم تو شدم
دیگه طاقت ندارم ، دلم یه گوله آتیشه
گل من تو هم که دائم می گی اینجور نمی شه
حق داری ، من دیوونم تو که گناهی نداری
نمی تونی بسوزی پای یه عاشق ، همیشه
با همه می بینمت ، با همه کس به جز خودم
تقصیر من چیه که عاشق چشم تو شدم
دیگه هم تو کار داری ، هم ماجرا طولانیه
هوای چشم منم ابریه و طوفانیه
زیبا جون اگر یه وقت حرفی زدم به دل نگیر
اوج دیوونگیا تو بیتای پایانیه
با همه می بینمت ، با همه کس به جز خودم
تقصیر من چیه که عاشق چشم تو شدم
شنیدم امسال دیگه می خوای بیای تولدم
کلی شرمنده ی این حرفایی که زدم ،، شدم
با همه می بینمت ، با همه کس به جز خودم
تقصیر من چیه که عاشق تو شدم
چه بیای و چه نیای من همیشه شرمندتم
همیشه مزاحم احم و نگاه و خندتم
می دونی عاشقتم ، به این دلیله که همش
نگران حالا و گذشته و آیندتم
با همه می
بینمت ، با همه کس به جز خودم
تقصیر من چیه که عاشق چشم تو شدم
زیبا جون اینو بذار تو برگه های چکنویس
نمی گم نخون ، بخونو بعدشم روش بنویس
اگه خوب نگاه کنی ، می بینی که مونده رو اون
رد اشک دو تا چشم عاشق و ابری و خیس
با همه می بینمت ، با همه کس به جز خودم
تقصیر من چیه که عاشق چشم تو شدم
زیبا جون من و ببخش ، عاشقتم اما بدم
توی این دنیا ، فقط دیوونگی رو بلدم
من می میرم واسه هر چی که بگی ، هر چی بخوای
به دلت نگیر که این حرف و یه عالمه زدم
با همه می بینمت ، با همه کس به جز خودم
تقصیر من چیه که عاشق چشم تو شدم

javahermarket

خبرت خرابترکردجراحت جدایی

خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی
چو خیال آب روشن که به تشنگان نمایی

تو چه ارمغانی آری که به دوستان فرستی
چه از این به ارمغانی که تو خویشتن بیابی

بشدی و دل ببردی و به دست غم سپردی
شب و روز در خیالی و ندانمت کجایی

دل خویش را بگفتم چو تو دوست می‌گرفتم
نه عجب که خوبرویان بکنند بی‌وفایی

تو جفای خود بکردی و نه من نمی‌توانم
که جفا کنم ولیکن نه تو لایق جفایی

چه کنند اگر تحمل نکنند زیردستان
تو هر آن ستم که خواهی بکنی که پادشایی

سخنی که با تو دارم به نسیم صبح گفتم
دگری نمی‌شناسم تو ببر که آشنایی

من از آن گذشتم ای یار که بشنوم نصیحت
برو ای فقیه و با ما مفروش پارسایی

تو که گفته‌ای تأمل نکنم جمال خوبان
بکنی اگر چو سعدی نظری بیازمایی

در چشم بامدادان به بهشت برگشودن
نه چنان لطیف باشد که به دوست برگشایی

javahermarket

تعبیرغزل

امشب غزلم ، قصه ی ِ گیسوی ِ تو باشد

هر بیت از آن ، بافته در موی ِ تو باشد

رخصاره نما ، تا که در این کوی ِ حریفان

تعبیر ِ غزل ، یکسره ابروی ِ تو باشد

در میکده ی ِ چشم ِ تو ، ای مهوش ِ زیبا

عطر ِ گل ِ شب بو ، همه از بوی ِ تو باشد

درمان نشود ؛ سینه ی ِ تنگم ، مگر آنکه

گرمای ِ تنم ، گرمی ِ بازوی ِ تو باشد

مهتاب شدی بر دلم و ؛ باز شکفتی

گفتی سخن از عشق ، ز ِ جادوی ِ تو باشد

گفتم : صنما ، طعنه مزن ؛ بر دل ِ ریشم

کین دل ؛ همه شب ، دلشده در کوی ِ تو باشد

javahermarket

نمای چشم های تو

چقدر خوب و روشن است نمای چشم های تو


نمیرسد ستاره ای به پای چشم های تو


به ماه خیره می شوم فقط گریه می کنم


دلم که تنگ میشود برای چشم های تو


و هی مرور می کنم نگاه اول تو را


اگر نمی رسد به من صدای چشم های تو

تا که پلک می زنی به سجده می رود دلم


به پیشگاه اعظم خدای چشم های تو


شبی خراب میشود حصارهای فاصله


و آب می شود دلم به پای چشم های تو

javahermarket

نمای چشم های تو

چقدر خوب و روشن است نمای چشم های تو


نمیرسد ستاره ای به پای چشم های تو


به ماه خیره می شوم فقط گریه می کنم


دلم که تنگ میشود برای چشم های تو


و هی مرور می کنم نگاه اول تو را


اگر نمی رسد به من صدای چشم های تو

تا که پلک می زنی به سجده می رود دلم


به پیشگاه اعظم خدای چشم های تو


شبی خراب میشود حصارهای فاصله


و آب می شود دلم به پای چشم های تو

javahermarket

خواهم که جاودانه بنالم به دامنت

بگذار سر به سینه ی من تا که بشنوی

آهنگ اشتیاق دلی درد مند را

شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق

آزار این رمیده ی سر در کمند را

بگذار سر به سینه ی من تا بگویمت

اندوه چیست، عشق کدامست، غم کجاست

بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان

عمریست در هوای تو از آشیان جداست

دلتنگم، آنچنان که اگر بینمت به کام

خواهم که جاودانه بنالم به دامنت

شاید که جاودانه بمانی کنار من

ای نازنین که هیچ وفا نیست با منت

تو آسمان آبی آرامو روشنی

من چون کبوتری که پرم در هوای تو

یک شب ستاره های تو را دانه چین کنم

با اشک شرم خویش بریزم به پای تو

بیمار خنده های توام ، بیشتر بخند

خورشید آرزوی منی ، گرم تر بتاب

javahermarket

امید

با نفس های تو

من

راه برم تا دل روز

ورنه

این شب

چه حسودانه

ستاده به در صبح مراد.



با صدا های تو

من

تازه نفس میگیرم

ماه را می بویم



تا نسیمی مگر از خاور جان

غنچه ی ناز ترا

باز کند

در گل صبح.

javahermarket

فرصت

فرصت ما تموم شده باید از این قصه بریم
فرقی نداره من و تو کدوممون مقصریم
خاطره ها رو یادمه لحظه به لحظه مو به مو
هیچی رو یاد من نیار اونقدر خرابم که نگو
بد بودم و بدتر شدم میرم با پاهای خودم
میرم نمیدونم کجا آخ کم آوردم به خدا
دلگیرم ازدست خودم کاش عاشقت نمیشدم
هرجوری میخواستم نشد از غم یه ذرهم کم نشد
من موندمو تنهایام از دنیا هیچی نمیخوام
عاقبت من و نگاه اشتباه پشت اشتباه
..
هر روز عاشق تر شدیم تو عشق خاکستر شدیم
ساختیم ولی به آرزومون نرسیدیم
فقط گریه فقط عذاب صدتا سوال بی جواب
نه من نه تو از عاشقی خیری ندیدیم

javahermarket

خلیل جیران

اگر از دوست خود جدا شدی ، مبادا که بر جدایی اش افسرده و غمین گردی ، زیرا آنچه از وجود او در تو دوستی و مهر برانگیخته است ، ای بسا که در غیابش روشن تر و آشکارتر از دوران حضورش باشد . جبران خلیل جبران

براستی آیا این خداوند است که آدم را آفریده است یا عکس آن؟
خداوند، درهای فراوانی ساخته که به حقیقت گشوده می شوند و آنها را برای تمام کسانی که با دست ایمان به آن می کوبند ، باز می کند.
نیکی در آدم باید آزادانه جریان و تسرِی یابد . جبران خلیل جبران
در رنجی که ما می بریم ، درد نه تنها در زخم هایمان ، که در اعماق دل طبیعت نیز حضور دارد.در تغییر هر فصل ، کوهها ، درختان و رودها ظاهری دگرگونه می یابند ، همانگونه که آدم در گذر عمر ، با تجربیات و احساساتش تحول می یابد. در دل هر زمستان ، تپشی از بهار و در پوشش سیاه شب، لبخندی از طلوع نمایان است . جبران خلیل جبران
آرامش گهواره ای ست بر دامن خاک و سنگ پله هایی به جانب افلاک . جبران خلیل جبران

محبت شما را مانند توده های سنبل در آغوش می گیرد و در خرمنگاه خود می کوبد تا عریانتان سازد . سپس آن را در غربال هیجانات روحی می ریزد تا شما را از قید پوسته ها آزاد کند . پس از آن ، شما را در آسیای حوادث می گرداند تا درونتان از برف سپیدتر گردد و با اشکهای زلال خود ، شما را خمیر می کند تا نرم شوید ، سپس شما را برای آتش مقدس و پاکی آماده می سازد تا به شکل نان مقدسی در آیید بر سفره قدسی خداوند . جبران خلیل جبران

javahermarket


narvan1285

نارون

narvan1285

http://narvan1285.loxblog.ir

یک نفس تا خدا

یک نفس تا خدا

یک نفس تا خدا

ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

یک نفس تا خدا