یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

عشق ابدى....

پیرمرد صبح زود از خانه بیرون آمد. پیاده رو در دست تعمیر بود. در خیابان شروع به راه رفتن کرد که ناگهان ماشینی به او زد. به زمین افتاد. مردم دورش جمع شدند و او را به بیمارستان رساندند.
پس از پانسمان زخم ها، پرستاران از او خواستند که آماده شود تا از استخوان هایش عکسبرداری شود. پیرمرد به فکر فرو رفت و یکباره از جا بلند شد و لنگ لنگان به سمت در رفت. به پرستاری که می خواست مانع رفتنش شود گفت که عجله دارد و نیازی به عکسبرداری نیست.
پرستار سعی کرد او را برای ماندن و ادامه درمان قانع کند ولی موفق نشدند. از پیرمرد دلیل عجله اش را پرسید.
در جواب گفت: زنم در خانه سالمندان است. من هر صبح به آنجا می روم و صبحانه را با او می خورم. نمی خواهم دیر شود!
پرستار گفت: اصلا نگران نباشید. ما به او خبر می دهیم که امروز دیرتر می رسید.
پیرمرد جواب داد: متاسفم! او بیماریِ فراموشی دارد و متوجه چیزی نخواهد شد و حتی مرا هم نمی شناسد!
پرستار با تعجب پرسید: پس چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او می روید در حالی که شما را نمی شناسد؟
پیرمرد با صدایی غمگین و آرام گفت: اما من که می دانم او کیست . . . !

javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: پنج شنبه 5 مرداد 1391برچسب:عشق ابدى,پیرمرد,حراجی,فروشگاه,ارزانی,فلش,نرم افزار,پرستار,خیابان,سالمندان,فراموشی,
  • رمز موفقیت....

    مایكل شوماخر چندین سال متوالی در مسابقات رالی در دنیا اول شد.

    وقتی رمز موفقیتش را پرسیدند، در جواب گفت:

    تنها رمز موفقیت من این است كه زمانی كه دیگران ترمز می گیرند،

    من گاز می دهم...


    STUDY while others are sleeping

    (مطالعه کن وقتی که دیگران در خوابند)


    DECIDE while others are delaying

    ( تصمیم بگیر وقتی که دیگران مرددند )


    PREPARE while others are daydreaming

    ( خود را آماده کن وقتی که دیگران درخیال پردازیند )


    BEGIN while others are procrastinating

    ( شروع کن وقتی که دیگران در حال تعللند )


    WORK while others are wishing

    (کار کن وقتی که دیگران در حال آرزو کردند)


    SAVE while others are wasting

    ( صرفه جویی کن وقتی که دیگران در حال تلف کردند )

    LISTEN while others are talking

    ( گوش کن وقتی که دیگران در حال صحبت کردند )


    SMILE while others are frowning

    ( لبخند بزن وقتی که دیگران خشمگیند )


    PERSIST while others are quitting

    ( پافشاری کن وقتی که دیگران در حال رها کردند )

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: پنج شنبه 5 مرداد 1391برچسب:رمز موفقیت,,,,تصمیم,حراجی,فروشگاه,مسبی,مایکل شوماخر,ترمز,گاز,رالی,مسابقات,دنیا,رمز,موفقیت,
  • استادو....

    چهار دانشجو که به خودشان اعتماد کامل داشتند یک هفته قبل از امتحانات پایان ترم به مسافرت رفتند و با دوستان خود در شهر دیگر حسابی به خوشگذرانی پرداختند اما وقتی به شهر خود برگشتند فهمیدند که در مورد تاریخ امتحان اشتباه کرده اند

    به جای سه شنبه؛ امتحان دوشنبه صبح بوده است.


    بنابر این تصمیم گرفتند استاد خود را پیدا کنند و علت جا ماندن از امتحان را برای او توضیح دهند.

    آنها به استاد گفتند: ما به شهر دیگری رفته بودیم که در راه برگشت لاستیک خودرومان پنچر شد و از آنجایی که زاپاس نداشتیم تا مدت زمان طولانی نتوانستیم کسی را گیر بیاوریم و از او کمک بگیریم به همین دلیل دوشنبه دیروقت به خانه رسیدیم ....

    استاد فکری کرد و پذیرفت که آنها فردا بیایند و امتحان بدهند. چهار دانشجو ...



    .. روز بعد به دانشگاه رفتند و استاد آنها را به چهار اتاق جداگانه فرستاد و به هر یک ورقه ی امتحانی را داد و از آنها خواست تا شروع کنند.

    آنها به اولین سوال نگاه کردند که ۵ نمره از 100 نمره را داشت و سوال بسیار آسانی بود و به راحتی به آن پاسخ دادند سپس ورقه را برگرداندند تا به سوال ۹۵ امتیازی پشت برگه پاسخ دهند سوال این بود:
    کدام لاستیک پنچر شده بود ؟ !!!!

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:دانشگاه,استاد,دانشجو,تفریح,پنچر,سوال,اعتماد به نفس ,سفر,
  • بغض فرو خفته

    دو دلم اول خط نام خدا بنویسم
    یا که رندی کنم و نام تو را بنویسم

    بارها قصد خطر کردم و گفتی ننویس
    پس من این بغض فرو خورده کجا بنویسم؟

    عشق آن روز که این لوح و قلم دستم داد
    گفت هر شب غزل چشم شما بنویسم

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:بغض فرو خفته,بغض,لوح,قلم,خطر,خدا,عشق,
  • نمی خواهم بمیرم

    نمی خواهم بمیرم، با كه باید گفت؟
    كجا باید صدا سر داد؟
    به زیر كدامین آسمان، روی كدامین كوه؟

    javahermarket

    .: ادامه مطلب :.
  • نوشته : نارون
  • تاریخ: چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:نمی خواهم بمیرم,عشق,موسیقی,خدا,گل,عذاب,مرگ,زنده,زندگی,جهان,بیمار,پزواک,
  • بخونید با حاله

    کاش یکی بود تو اینترنت چایی پخش میکرد دیگه از پا کامپیوترم بلند نمیشدیم

    .

    .

    .

    تا حالا دقت کردین یه روزایی هست که یهو قصد می کنی اتاقتو مرتب کنی همه ی وسایلتو که می ریزی بیرون... تازه میفهمی چه غلطی کردی!!!!!!!!!!!!

    .


    .

    .

    .

    میگن پول خوشبختی نمیاره ... ولی من ترجیح میدم توی لامبورگینی گریه کنم...

    .

    .

    .

    زوج خوشبخت : زن لال ـ مرد کر
    زوج غریبه : زن کارمند ـ مرد کارمند

    .

    .

    آیا از کمبود شخصیت رنج میبرید؟
    آیا انسان بی مزه ای هستید؟
    آیا از داشتن لهجه شهر و دیار خود رنج میبرید؟
    اصلا نگران نباشید!
    شما با خرید یک خودرو 200-300 میلیون تومانی با شخصیت ترین و با مزه ترین فرد روی کره زمین میشوید!
    تازه به شما مهندس و دکتر هم میگن.!!
    اینو شخصا دیدم که میگم!!!


    .



    .

    عضنفر به دوس دخترش :
    عزیزم اگه موبایلت زنگ نمیزنه بدون منم... چون شارژ ندارم!

    .

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: یک شنبه 25 تير 1391برچسب:بخونید با حاله,خوشبختی,پول,یهو,چایی,دوست دختر,مهندس,
  • هیچی نشدیم

    ته ديگه طلايي رنگ خوشمزه هم نشديم دو نفر سرمون دعوا کنند !


    شلغمم نشديم يکي کوفتمون کنه خوب شه !!


    ويرگول هم نشديم هر کي بهمون رسيد مکث کنه !


    قره قوروتم نشديم دهن همه رو آب بندازيم !


    لاک پشتم نشديم گشت ارشاد نتونه به لاکمون گير بده !


    خربزه هم نشديم هر کي مي خورتمون پاي لرزمون هم بشينه !


    موبايل هم نشديم ، روزي هزار بار نگامون کنن !


    پايان نامه هم نشديم ازمون دفاع کنن !


    درياچه اروميه هم نشديم دورمون حلقه انساني تشکيل بدن !


    آهنگ هم نشديم ، دو نفر بهمون گوش کن !


    مانيتور هم نشديم ازمون چشم بر ندارن !

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: یک شنبه 25 تير 1391برچسب:هیچی نشدیم,شلغم,مانتیور,خربزه,شلغم,نگاه,دعوا,
  • حکایت شیری که عاشق آهو شد

    شیر نری دلباخته ‏ی آهوی ماده شد .
    شیر نگران معشوق بود و می‏ ترسید بوسیله ‏ی حیوانات دیگر دریده شود .
    از دور مواظبش بود ...
    پس چشم از آهو برنداشت تا یک بار که از دور او را می نگریست ، شیری را دید که به آهو حمله کرد . فوری از جا پرید و جلو آمد .
    دید ماده شیری است . چقدر زیبا بود ، گردنی مانند مخمل سرخ و بدنی زیبا و طناز داشت .
    با خود گفت : حتما گرسنه است . همان جا ایستاد و مجذوب زیبایی ماده شیر شد .
    و هرگز ندید و هرگز نفهمید که آهو خورده شد ...
    نتیجه اخلاقی : هیچ وقت به امید معشوق تون نباشید !! و در دنیا رو سه چیز حساب نکنید اولی خوشگلی تون دومی معشوق تون و سومی را یادم رفت . اها اینکه تو یاد کسی بمونید وقتی لازمه .

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: یک شنبه 25 تير 1391برچسب:حکایت شیری که عاشق آهو شد,اهو,شیر,عاشق,معشوق,زیبا,دلباخته,خوشگل,
  • - یادتونه سر کلاس تخته پاک کن رو خیس می کردیم می کشیدیم رو تخته فکر می کردیم خیلی تمیز شد بعد که تخته خشک می شد می دیدم چه گندی زدیم…! الان همین حس رو نسبت به زندگی دارم






    2- دوس دارم یه روز آنقد پولدار بشم که وقتی رانی می خورم؛ اون تیکه آخر آناناس که ته قوطی گیر می کنه واسم مهم نباشه!

    javahermarket

    .: ادامه مطلب :.
  • نوشته : نارون
  • تاریخ: یک شنبه 25 تير 1391برچسب:محض خنده,پولدار,اناناس,تخته سیاه,سوسک,تخم مرغ,خانوم,تلویریون,
  • به تو عادت کرده بودم

     

    عاشقانه

    به تو عادت کرده بودم
    اي به من نزديک تر از من
    اي حضورم از تو تازه
    اي نگاهم از تو روشن
    به تو عادت کرده بودم
    مثل گلبرگي به شبنم
    مثل عاشقي به غربت
    مثل مجروحي به مرهم
    لحظه در لحظه عذابه
    لحظه هاي من بي تو
    تجربه کردن مرگه
    زندگي کردن بي تو
    من که در گريزم از من
    به تو عادت کرده بودم
    از سکوت و گريه شب
    به تو حجرت کرده بودم
    با گل و سنگ و ستاره
    از تو صحبت کرده بودم
    خلوت خاطره هامو
    با تو قسمت کرده بودم
    خونه لبريز سکوته
    خونه از خاطره خالي
    من پر از ميل زوالم
    عشق من تو در چه حالي

    javahermarket


    narvan1285

    نارون

    narvan1285

    http://narvan1285.loxblog.ir

    یک نفس تا خدا

    یک نفس تا خدا

    یک نفس تا خدا

    ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

    یک نفس تا خدا